گفتگو درباره واژه گزارش تخلف ارشک نویسه گردانی: ʼRŠK ارشک . [ اَ ش َ ] (اِخ ) جوان ۞ ، بقول بعض مورخین ارمنی . وی پسر ارشک بزرگ بود. و در زمان پدر بحکومت ارمنستان رسید و پس از وی در شهر مِدزپین (نصیبین ) با برادر خویش وال ارشک بر تخت ارمنستان نشست و سلطنت او 42 سال بود. (ایران باستان ص 2596 و 2597). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۴۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه واژه معنی ارشک ارشک .[ اَ ش َ ] (اِخ ) بیست ویکم . رجوع به ونُن دوم شود. ارشک ارشک . [ اَ ش َ ] (اِخ ) پانزدهم . رجوع به فرهاد پنجم شود. ارشک ارشک . [ اَ ش َ ] (اِخ ) پنجم . رجوع به فرهاد اول (فرهادک ) شود. ارشک ارشک . [اَ ش َ ] (اِخ ) چهاردهم . رجوع به فرهاد چهارم شود. ارشک ارشک . [ اَ ش َ ] (اِخ ) چهارم . پادشاه اشکانی ایران . رجوع به فری یاپت شود. || پسر پاپ . سی وهشتمین پادشاه اشکانی ارمنستان بنا بنوشته های ... ارشک ارشک . [ اَ ش َ ] (اِخ ) دلیر. نخستین از پادشاهان اشکانی طبق نوشته های موسی خورنی و سبه اوس . رجوع به ارشک مؤسس خاندان اشکانیان و اشک و... ارشک ارشک . [ اَ ش َ ] (اِخ ) دوازدهم . رجوع به مهرداد سوم شود. ارشک ارشک . [ اَ ش َ ] (اِخ ) دوم . رجوع به تیرداد اول شود. ارشک ارشک . [ اَ ش َ ] (اِخ ) دهم . رجوع به سنتروک شود. ارشک ارشک . [ اَ ش َ ] (اِخ ) سوم اشکانی . رجوع به اردوان اول شود. || ارشک سوم . سی وپنجمین پادشاه ارمنستان (341-367 م .) موافق نوشته های مورّخ... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۵ ۴ ۵ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود