گفتگو درباره واژه گزارش تخلف اسحاق نویسه گردانی: ʼSḤAQ اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن خلف البهرانی ۞ . او راست در صفت شمشیر:ألقی بجانب خصره امضی من الاجل المتاح و کأنما ذرّ الهبا-ءَ علیه انفاس الرّیاح .(عقدالفرید چ محمد سعید العریان ج 1 ص 138). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۴۴۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه واژه معنی اسحاق اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) راهب . رجوع به الفهرست ابن الندیم ص 344 س 20 شود. اسحاق اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ساباطی . رجوع به اسحاق بن عماربن موسی ساباطی فطحی شود. اسحاق اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) سامانی . حاکم سمرقند. چون امیر اسحاق از شهادت امیر احمد و جلوس امیر نصر خبر یافت با سپاه بسیار عنان اقتدار بصوب بلده ٔ ... اسحاق اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) سمرقندی ملقب بجلال الدین . قاضی عسکر سپاه شاهرخ . پدر مولانا جلال الدین عبدالغفار از علمای زمان شاهرخ . رجوع به حبیب ا... اسحاق اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) سیادوشانی (مولانا...). یکی از خوشنویسان عهد شاه عباس بزرگ . (تاریخ ادبیات براون ترجمه ٔ یاسمی ج 4 ص 88). اسحاق اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) سیرافی بن زوران . محدث است . اسحاق اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) شهاب الدین . رجوع به اسحاق بن احمد خوافی شود. اسحاق اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) صاحب الحیتان . در باب صید ماهی از کتاب کافی آمده : ابوعلی اشعری از حسن بن علی از عم خویش محمد از سلیمان از جعفر از اس... اسحاق اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) صدقی بن اسلام . رجوع به صدقی اسحاق و رجوع بمعجم المطبوعات شود. اسحاق اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) صیرفی . رجوع به اسحاق بن عماربن حیان صیرفی شود. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۳۳ ۳۴ ۳۵ ۳۶ ۳۷ صفحه ۳۸ از ۴۵ ۳۹ ۴۰ ۴۱ ۴۲ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود