 
        
            اسماعیل 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ʼSMAʽYL 
    
							
    
								
        اسماعیل . [اِ ] (اِخ ) ابن  عماربن  عیینةبن  الطفیل  الاسدی . یکی  از مشاهیر شعرای  عرب . وی  دولت  اموی  و عباسی  را درک  کرده  و در کوفه  نزول  کرد و بمدّاحی  و هجاء و عیش  و عشرت  و ساز و آواز مایل  و شیفته  بود. او دوستی  صادق  موسوم  به  ابن  رامین  در کوفه  داشته  که  خانه ٔ وی  بکثرت  کنیزان  خوش آواز ممتاز بود و از این رو شاعر از آن جا دل  کندن  نمیخواست  زیرا لعبتی  ربیحه  نام  که  مغنیه  و از کنیزان  عرب  بود دل  از وی  ربوده  بود. امیر کوفه  وی  را متهم  به  تبعیت  از شراة (فرقه ای  از خوارج ) کرد و گفت  که  آنان  در منزل  او اجتماع  کنند و وی  از دعاة مختار باشد، پس  او را بزندان  افکند و بعدها حکم بن  صلت  او را آزاد کرد. وی  هَجّائی  تندزبان  بود. رجوع  به  اعلام  زرکلی  (در کلمه ٔ ابن  عمار) و قاموس  الاعلام  ترکی  شود.
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۷۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۸۱ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  زکریا. ابن  قتیبه  بوسائطی  از او نقل  کند. (عیون  الاخبار جزء هفتم  ص  3).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  زکریا الخلقانی  مکنی  به  ابوزیاد. محدث  است .
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  زیاد. از مشایخ  شیعه  و راوی  فقه  از ائمه . (ابن الندیم ).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  زیادبن  عبید الخزاعی  معروف  به  ابن  زراة. متوفی  در 273 هَ . ق . وی  از کتبه ٔ رجاله  و از حفظه  بود و در جوانی  درگذشت...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  زیاد بزاز کوفی  اسدی . شیخ  طوسی  او را یک باردر عداد اصحاب  باقر (ع ) و دیگربار در اصحاب  صادق  (ع ) آورده  گوید تابعی  ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  زیاد سلمی  کوفی . شیخ  طوسی  او را در عداد اصحاب  صادق  (ع ) شمرد و گویا همان  اسماعیل بن  ابی زیاد باشد. (تنقیح المقال  ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  زید.مولای  عبداﷲبن  یحیی  کاهلی  بود. در باب  فضل  مسجد کوفه از کافی  روایتی  از ابویوسف  یعقوب بن  عبداﷲ از اسماعیل  از ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  زید طحان  کوفی . نجاشی  گوید: ثقة است  و از محمدبن  مروان  و معاویةبن  عمار و یعقوب بن  شعیب  روایت  کند و اینان  از ابی ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  سالم . وی  از ابی سعید الازدی  آرد که  گفت  از عبداﷲبن  مسعود شنیدم  که  میگفت : اقرأنی  رسول اﷲ صلی  اﷲ علیه  و سلم  سب...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  سالم . آقا باقر در تعلیقه  گوید: ابن  ابی عمیر از ابن  اسماعیل  روایت  کرده . و گویا همان  اسماعیل بن  سلام  باشد. (تنقیح...