اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اصمع

نویسه گردانی: ʼṢMʽ
اصمع. [اَ م َ ] (ع ص ، اِ) خردگوش . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). صغیرالاذن . (اقرب الموارد) (قطر المحیط). || شمشیر بران . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). سیف قاطع. (اقرب الموارد) (قطر المحیط). || براشرف مواضع برآینده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). المترقی اشرف المواضع. (اقرب الموارد) (قطر المحیط). || مرد سراسیمه . || شوخ بی باک . || شتالنگ خرد و لطیف . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). الکعب اللطیف المستوی .(اقرب الموارد) (قطر المحیط). || الظلیم .(اقرب الموارد). || گیاه که هنوز بار آن از غلاف برنیامده باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). النبت خرج له ثمر و لم ینفتق . (اقرب الموارد) (قطر المحیط). || پر دراز لطیف یا بهترین پرها. ج ، صُمعان ، صُمع. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). الریش اللطیف العسیب و قیل افضل الریش .ج ، صُمعان . (اقرب الموارد). || هشیاردل تیزخاطر بیدار. (منتهی الارب ) (آنندراج ). تیزخاطر. (مهذب الاسماء) (زوزنی ). دل هوشیار و رای پرکار و باحزم ۞ . (ناظم الاطباء). القلب الذکی . (اقرب الموارد). القلب الذکی المتیقظ. (قطر المحیط). دل آگاه . (لغت خطی ). زیرک . تیز هوش . بیداردل .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
اسماء. [ اَ ] (اِخ ) نام زوجه ٔ ابومسلم خراسانی . (احوال و اشعار رودکی تألیف نفیسی ج 1 ص 287).
اسماء. [ اَ ] (اِخ ) ابن حارثه ٔ اسلمی . شیخ طوسی دررجال خود او را در عداد صحابه ٔ رسول (ص ) شمرده گوید: وی ساکن مدینه بود. و بعضی گویند که ...
اسماء. [ اَ ] (اِخ ) ابن خارجةبن حصن بن حذیفة الفزاری . یکی از تابعین از رجال طبقه ٔ اولی از مردم کوفه . وی بخشنده و کثیرالسخا و در نزد خلفا...
اسماء. [ اَ ] (اِخ ) ابن ربان (؟) صحابی است . (از قاموس الاعلام ترکی ).
اسماء. [ اَ ] (اِخ ) ابن عبید.ابن الجوزی در سیرة عمربن عبدالعزیز بوسایطی از او درباب خلیفه ٔ مزبور دو روایت آورده است . (سیرة عمربن عبدالعزیز ...
اسماء. [ اَ ] (اِخ ) بنت ابی بکربن ابی قحافة صدیق . دختر بزرگ خلیفه ٔ اول . خواهر عایشه و زوجه ٔ زبیر است و بلقب ذات النطاقین مشهور و ملقب باش...
اسماء. [ اَ ] (اِخ ) بنت ابی مسلم خراسانی ، و بومسلم را فرزند جز دو دختر نبود:یکی را نام فطمیه [ظ: فطمه یا فاطمه ] و دیگری اسماءبنت بومسلم . ...
اسماء. [ اَ ] (اِخ ) بنت اشعث بن قیس . او زوجه ٔ حسن بن علی علیهماالسلام بود و معاویه او را زهری فرستاد و گفت ده هزار درم دهم و هم ترا یزید...
اسماء. [ اَ ] (اِخ ) بنت احمدبن جعفربن موسی الصلیحی . رجوع بحرّه ٔ صلیحیة و اعلام زرکلی ج 1 ص 101 شود.
اسماء. [ اَ ] (اِخ ) بنت خمارویه . رجوع به قطرالندی و اعلام زرکلی ج 1 ص 102 شود.
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۶ ۳ ۴ ۵ ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.