 
        
            الا
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ʼLA
    
							
    
								
        الا. [ اَ ] (ع  اِ) الاء. درختیست  تلخ . (منتهی  الارب ). رجوع  به  الاء شود.
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۶۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        آلا. (ص ) آل . سرخ  نیمرنگ . پشت گلی . و در فرهنگها بیت  ذیل  برای  این  معنی شاهد آمده است ، لیکن  صریح  در مدعا نیست  : چو چشم ابر شد آلا و روی  گل ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        آلا. (اِخ ) نام  یکی  از آبادیهای  سقزکردستان  و نام  پیشین  آن  «ایلو» است . (فرهنگستان ).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علا. [ ع ُ / ع َ ] (ع  اِمص ) بلندی  و بزرگی . (غیاث  از صراح ) : دولتت  دولت  علائی  رامایه  و پایه ٔ علا باشد. مسعودسعد.اقبال  شاه  چون  ز علا وسنا ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علا. [ ع َل ْ لا ] (اِخ ) یکی  از دهستانهای  بخش  مرکزی  شهرستان  سمنان  واقع در قسمت  جنوب باختری  سمنان . دارای  آب  و هوای  معتدل  و خشک . آب  قراء...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علا. [ ع َل ْ لا ] (اِخ ) قصبه ٔ مرکز دهستان  علاء از بخش  مرکزی  شهرستان  سمنان  واقع در 9هزارگزی  جنوب  خاوری  سمنان  و 4 هزارگزی  شمال  راه  شوسه ٔ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علاء. [ ع َ ] (ع  اِمص ) بزرگواری . (دستوراللغة). بزرگوار شدن  در شرف  و بلندی  و بزرگواری . (دستورالاخوان ).  ||  برتری . (دستور اللغة). رجوع  به  عل...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علاء. [ ع َ ] (اِخ )موضعی  است  در مدینه . (معجم  البلدان ) (منتهی الارب ).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علاء. [ ع َ ] (اِخ ) یا سکةالعلاء. کوچه ای  است  در بخارا. (معجم  البلدان ) (منتهی الارب ).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علاء. [ ع َل ْ لا ] (اِخ ) رجوع  به  علاّ شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علاء. [ ع َ ] (اِخ )ابن  بدر. محدث  و تابعی  است . رجوع  به  ابومحمد شود.