اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

امارة

نویسه گردانی: ʼMAR
امارة. [ اَ رَ ] (ع مص ) امیر شدن . (مصادر زوزنی ). ولایت و فرمانفرمایی . حاکم و فرمانروا شدن بر قومی . (از منتهی الارب ). اِمارة. رجوع به اِمارة شود. || (اِ) نشان . (مهذب الاسماء). علامت . (منتهی الارب ). ج ، اَمارات . (اقرب الموارد) (المنجد). || در اصطلاح آن است که از علم به آن بر وجود مدلول ظن پیدا میشود مانند ابر نسبت بباران که از علم بوجود ابر ظن بوجود باران پیدا میشود، و فرق میان امارت و علامت این است که علامت از شی ٔ جدا نمی شود مانند وجود الف و لام در اسم ولی امارت از شی ٔ جدا می شود مانند وجود ابر نسبت بباران . (از تعریفات جرجانی ). امارت نزد اصولیان و متکلمان دلیل ظنی است . و آن گاه مجرد است یعنی وصف طردی است نه مناسب و نه شبیه بدان و گاه باعث مناسب . (از کشاف اصطلاحات الفنون ، ذیل امر). و رجوع به همین کتاب و ماده ٔ دلیل شود. || وعده گاه . || هنگام . (منتهی الارب ). صاحب اقرب الموارد به این دو معنی اَمارآورده و گوید: به گفته ٔ بعضی امار ج ِ اَمارة است .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۵۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
عمارة. [ ع ُ رَ ] (اِخ ) ابن مخشی . در «التجرید» آمده است که وی از امرای لشکر اسلام بود و در غزوه ٔ یرموک شرکت داشت . (از الاصابه ٔ ابن حجر، ...
عمارة. [ ع ُ رَ ] (اِخ ) ابن مخلدبن حرث انصاری نجاری . صحابی بود. رجوع به عماره ٔ نجاری (ابن مخلدبن حرث ...) شود.
عمارة. [ ع ُ رَ ] (اِخ ) ابن مدرک بن جنادة. صحابی بود. و «ذهبی » ذکر او را کرده است و «ثقفی » نسب وی را نوشته است . (از الاصابه ٔ ابن حجر، قس...
عمارة. [ ع ُ رَ ] (اِخ ) ابن معاذبن زرارةبن عمروبن غنم بن عدی بن حارث بن مرةبن ظفر انصاری ظفری ، مکنی به ابونملة. صحابی بود. و نام او را «...
عمارة. [ ع ُ رَ ] (اِخ ) ابن وثیمةبن موسی فارسی ، مکنی به ابورفاعة. مورخ و محدث مصری است که در جمادی الاَّخره ٔ 289 هَ .ق . در آن دیار درگذ...
عمارة. [ ع ُ رَ ] (اِخ ) ابن ولیدبن سویدبن زیدبن حرام . جدی است از بنی جذام . رجوع به عماره ٔ جذامی شود.
عمارة. [ ع ُ رَ ] (اِخ ) ابن ولیدبن مغیرةبن عبداﷲبن عمربن مخزوم . «ابن فتحون » وی را صحابی دانسته و حدیثی از او روایت میکند و نیز گوید که ...
عمارة. [ ع ُ رَ ](اِخ ) ابن یحیی بن عماره ٔ حسنی ، مکنی به ابوطاهر. ادیب و شاعر قرن ششم هجری . رجوع به عماره ٔ حسنی شود.
عمارة. [ ع ُ رَ ] (اِخ ) بنت عبدالوهاب . رجوع به عماره ٔ حمصیة شود.
عمارة. [ ع ُ رَ ] (اِخ ) بنت نافعبن عمر جمحی . رجوع به عماره ٔ جمحی شود.
« قبلی ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ صفحه ۸ از ۱۶ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.