اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اوز

نویسه گردانی: ʼWZ
اوز. [ اِ وَ ] (اِخ ) شهری با جمعیتی بالغ بر 7744 تن (در سرشماری 1345هَ. ش .) مرکز بخش اوز شهرستان لار استان هفتم فارس در 34 کیلومتری غرب لار. بخش اوز در آذرماه 1329 هَ. ش . از دهات دهستان خلج (بخش حومه ٔ شهرستان لار) و بعضی دهات بخشهای جویم تشکیل گردید و مرکزش قصبه ٔ اوز تعیین شد. بخش اوز از شمال به بخش جویم و از شرق به بخش حومه ٔ شهرستان محدود است . (دایرةالمعارف فارسی ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
اوز. [ اَ وَزز ] (ع اِ) بط. (منتهی الارب ). مرغابی . (متن اللغة). || مرد کوتاه سطبر. (منتهی الارب ) (متن اللغة) (مهذب الاسماء). ج ، اوزون . (منت...
اوز. [ اِ وَزز ] (ع اِ) مرغابی . (غیاث اللغات از منتخب و قاموس ). نوعی از مرغابی . رجوع به صبح الاعشی ج 2 ص 68 و تحفه ٔ حکیم مؤمن و تذکره ٔ...
اوز. [ اَوْ / اَ وَ ] (ع اِ) حسابی از سیر قمر. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (آنندراج ). مانند ازز (یا یکی از آن دو تصحیف است ). (منتهی الار...
اوز. (اِخ ) دهی است از دهستان اوزرود بخش نورشهرستان آمل . کوهستانی و سردسیری است . 550 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه ٔ نسن و ناحیه ٔ رود ...
عاوز. [ وِ ] (ع ص ) فقیر. (ناظم الاطباء).
ساباط کوچه و رهگذر مسقفی است که در بافت قدیم شهر اوز به تعداد زیاد وجود داشته است. پراکندگی محلات، دمای زیاد، تابش شدید خورشید، باعث شده است تا در گذش...
آوَز (اوستایی) 1ـ رفتن، عزیمت کردن 2ـ سواری کردن
عوز. [ ع َ ] (ع مص ) احتیاج یافتن چیزی را و نیافتن آن . (از المنجد). مصدر است . (از اقرب الموارد). || (اِ)دانه ٔ انگور. یک دانه ٔ آن «عوزة»...
عوز. [ ع َ وَ ] (ع مص ) نایاب گشتن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). نایافت گردیدن چیزی و نایاب گشتن . (از آنندراج ). نایاب شدن و یافت ...
عوز. [ ع َ وِ ] (ع ص ) مرد نیازمند و محتاج . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).- اًنه لَعوز لوز ؛ از اتباع است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (...
« قبلی صفحه ۱ از ۵ ۲ ۳ ۴ ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
مهیار ابراهیمی
۱۳۸۸/۰۲/۱۸ Iran
0
0

دعوای نسبتا طولانی در شهر اوز برسر واژه اوز وجود دارد.
اول از همه شک در این است که اوز(با فتح الف) یا اوز (به کسر الف: که امروز نام رسمی است)؟
ثانیا حالا هرکدام. معنای آن چیست؟
باید ذکر کنم که تا کنون هیچکدام از طرفین بحث مورد نظر به هیچ نتیجه قانع کننده ای نرسیداند علت آن هم فقدان منابع کافی و مورد اعتماد(حداقل فعلا) می باشد.
برای بحث بیشتر می توان به روزنامه عصر اوز (شمارگان مختلفی از 45 یا 46 گرفته تا شماره های 7x و 8x (هفتاد و... و هشتاد و...) رجوع کرد). شماره های دقیق در خاطرم نیست به جز شماره 90 که خود این شماره در صفحه 7 خود به این موضوع پرداخته است.
یکی از منابع در این بحث همین لغتنامه است که واژه را به معنای بط ذکر کرده. ولی مخالفان آن عقیده دارند که اصلا واژه اوز عربی نیست.
منبع دیگر معروفترین (و شاید تنها) کتاب تاریخ اوز به نام "تاریخ دلگشای اوز" تالیف مرحوم محمدهادی کرامتی می باشد.

از جمله افراد وارد و کارشناس در این بحث می توان به:عنایت اله نامور، عبداله جانفداو محمدشریف کمالی اشاره کرد.
نسخه های نشریه را می توان به صورت PDF از آدرس زیر دریافت کرد:
http://www.asr-e-evaz.com


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.