اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اوز

نویسه گردانی: ʼWZ
اوز. [ اِ وَ ] (اِخ ) شهری با جمعیتی بالغ بر 7744 تن (در سرشماری 1345هَ. ش .) مرکز بخش اوز شهرستان لار استان هفتم فارس در 34 کیلومتری غرب لار. بخش اوز در آذرماه 1329 هَ. ش . از دهات دهستان خلج (بخش حومه ٔ شهرستان لار) و بعضی دهات بخشهای جویم تشکیل گردید و مرکزش قصبه ٔ اوز تعیین شد. بخش اوز از شمال به بخش جویم و از شرق به بخش حومه ٔ شهرستان محدود است . (دایرةالمعارف فارسی ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
عوض آباد. [ ع َ وَ ] (اِخ )دهی از دهستان نورعلی بخش دلفان شهرستان خرم آباد با60 تن سکنه . آب آن از چشمه . محصول آن غلات ، توتون ، لبنیات و...
عوض آباد. [ ع َ وَ ] (اِخ ) دهی از دهستان تل بزان بخش مسجدسلیمان شهرستان اهواز با 150 تن سکنه . آب آن از رود کارون بوسیله ٔ تلمبه ٔ آب . محص...
علی عوض . [ ع َ ی ِ ع ِ وَ ] (اِخ ) ابن حسین بن علی عوض مزیدی اسدی حلی . فقیه و مورخ و ادیب و شاعر اواخر قرن سیزدهم و اوایل قرن چهاردهم ...
جرجس عوض . [ ج ِ ج ِ ؟ ] (اِخ ) فیلوثاؤس . او راست : 1- الباکورة المنیرة فی لعبة الشطرنج الشهیرة. که در قاهره بطبع رسیده است . 2- تاریخ الایفو...
کلاته عوض . [ ک َ ت ِ ع َ وَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مزدوران بخش سرخس شهرستان مشهد. محلی کوهستانی و معتدل است . (از فرهنگ جغرافیایی ای...
واژه عوض منافع
عوض خلجی . [ ع ِ وَ ض ِ خ َ ل َ ] (اِخ ) ملقب به حسام الدین و مشهور به غیاث الدین غوری .از ملوک خلج بنگاله . رجوع به حسام الدین (عوض ...) و...
عوض کردن . [ ع ِ وَ ک َ دَ ] ۞ (مص مرکب ) چیزی را بجای چیز دیگر دادن و مبادله کردن . کوهریدن . گهولیدن . تبدیل نمودن . (ناظم الاطباء). عوض ...
عوض کننده . [ ع ِ وَ ک ُ ن َن ْ دَ / دِ ] ۞ (نف مرکب ) آنکه کسی یا چیزی را تعویض کند.(فرهنگ فارسی معین ). رجوع به عوض و عوض کردن شود.- ...
علیشاه عوض . [ ع َ ع ِ / ع َ وَ ] (اِخ ) ده مرکزی بخش شهریار، تابع شهرستان تهران . واقع در 30هزارگزی باختر تهران . ناحیه ای است جلگه و دارای ...
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۵ ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
مهیار ابراهیمی
۱۳۸۸/۰۲/۱۸ Iran
0
0

دعوای نسبتا طولانی در شهر اوز برسر واژه اوز وجود دارد.
اول از همه شک در این است که اوز(با فتح الف) یا اوز (به کسر الف: که امروز نام رسمی است)؟
ثانیا حالا هرکدام. معنای آن چیست؟
باید ذکر کنم که تا کنون هیچکدام از طرفین بحث مورد نظر به هیچ نتیجه قانع کننده ای نرسیداند علت آن هم فقدان منابع کافی و مورد اعتماد(حداقل فعلا) می باشد.
برای بحث بیشتر می توان به روزنامه عصر اوز (شمارگان مختلفی از 45 یا 46 گرفته تا شماره های 7x و 8x (هفتاد و... و هشتاد و...) رجوع کرد). شماره های دقیق در خاطرم نیست به جز شماره 90 که خود این شماره در صفحه 7 خود به این موضوع پرداخته است.
یکی از منابع در این بحث همین لغتنامه است که واژه را به معنای بط ذکر کرده. ولی مخالفان آن عقیده دارند که اصلا واژه اوز عربی نیست.
منبع دیگر معروفترین (و شاید تنها) کتاب تاریخ اوز به نام "تاریخ دلگشای اوز" تالیف مرحوم محمدهادی کرامتی می باشد.

از جمله افراد وارد و کارشناس در این بحث می توان به:عنایت اله نامور، عبداله جانفداو محمدشریف کمالی اشاره کرد.
نسخه های نشریه را می توان به صورت PDF از آدرس زیر دریافت کرد:
http://www.asr-e-evaz.com


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.