بشر
نویسه گردانی:
BŠR
بشر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن مروان بن حکم بن ابی العاص قرشی اموی از امرای بخشنده بود و از جانب برادر خود عبدالملک والی عراقین شد. وی نخستین امیریست که در بصره در سال چهل و اندی از هجرت درگذشت . (از اعلام زرکلی ). در حبیب السیر (چ قدیم طهران ج 1 ص 250 آمده است : بشربن مروان در سال 370 هَ . ق . درگذشته است . و رجوع به الوزراء والکتاب ص 21 و 22،مجمل التواریخ والقصص ص 321، عیون الاخبار ج 1 و 2 و 3، عقدالفرید ج 1 و 4 و 5 و 7، تاریخ سیستان چ 1 ص 108، المعرب جوالیقی ص 125 و البیان والتبیین ج 2 و3 شود.
واژه های همانند
۱۴۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
بشر. [ ] (اِخ ) ده جزء دهستان قاقازان بخش ضیأآباد شهرستان قزوین . سکنه ٔ آن 374 تن . آب از قنات . محصول آن غلات ، انگور و شغل اهالی زراع...
بشر. [ ب َ ] (ع مص ) مژده دادن کسی را. یقال : بشرته بمولد فابشر. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ) (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ).-...
بشر. [ ب ِ ] (ع اِمص ) گشاده رویی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). ۞ || روی مردم ، یقول : فلان حسن البشر.(منتهی الارب ) (ناظم ا...
بشر. [ ب َ ] (اِخ ) وادیی است که در آن تره های نیکو روید. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || دره ای که در آن گیاهی روید که خام خورند یا د...
بشر. [ ب ِ ] (اِخ ) نام بیست و هفت صحابی است . (منتهی الارب ). رجوع به تاج العروس شود.
بشر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن ابی السَّری . مکنی به ابواحمد. شیخ ثقه و از مردم رُوَیدَشت بود و پیش از سال سیصد درگذشت . (از اخبار اصفهان ج 1 ص 23...
بشر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن ابی خازم اسدی . از شاعران فحل و شجاع جاهلی و از مردم نجد بود. پنج قصیده در هجو اوس بن حارثه ٔ طائی بسرود آنگاه با ق...
بشر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن ابیرق انصاری . رجوع به بشربن حارث بن عمر... ظفری و الاصابة ج 1 ص 155شود.
بشر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن ابی ساره . یکی از بلغای زبان عرب بود. (ابن الندیم ).
بشر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن اسفراینی . ابوسهل ... وی از ابومحمد هیثم بن خلف دوری حدیث شنید. (از تاریخ بیهقی چ 1 ص 207).