گفتگو درباره واژه گزارش تخلف ترک نویسه گردانی: TRK ترک . [ ت َ رَ ] ۞ (ع مص )در نکاح آوردن زن تریکه را. (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از متن اللغه ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۹۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه واژه معنی ترک فعل ترک فعل https://www.law.cornell.edu/wex/negligence از اصطلاحات علم حقوق بوده و به معنای جرمی است که بر اساس آن فرد از انجام وظیفه قانونی خود، خودداری... ترک مزاج ترک مزاج . [ ت ُ م ِ ] (ص مرکب ) شرور و محیل و فریب دهنده . (ناظم الاطباء). ترک محله ترک محله . [ ت ُ م َ ح َل ْ ل ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان گیلخواران است که در بخش مرکزی شهرستان ساری و 8 هزارگزی شمال خاوری جویبار، برکنار رو... ترک عادت همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: یوترازیک yutrāzik (yutr سنسکریت: ترک؛ با سغدی azik عادت)***فانکو آدینات 09163657861 رباط ترک رباط ترک . [ رُ ت ُ ] (اِخ ) دهی است از بخش میمه ٔ شهرستان کاشان دارای 400 تن جمعیت . محصول عمده ٔ آن غلات و لبنیات و سیب زمینی است . عده ... زهره ترک (زَ رِ /تَ رَ) (عامیانه:زهله ترک)ایجاد ترس شدید و آنی از رخدادی ناگهانی. ترک رود ترک رود. [ ت ُ ] (اِخ ) رودی است در مازندران و ظاهراً دیهی هم بوده است بهمین نام در حوالی رامسر و آخوند محله کنونی . چه رابینو پس از ذکر... ترک زاده ترک زاده . [ ت ُ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) فرزند ترک . ترک زاد. که زنی ترک او را زاده باشد:که این ترک زاده سزاوار نیست کس او را به شاهی خریدار نی... ترک دره ترک دره . [ ت ُ دَ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گوی آغاج که ، در بخش شاهین دژ شهرستان مراغه وبر سی و هشت هزار و پانصدگزی جنوب خاوری شاه... ترک دشت ترک دشت . [ ت ُ دَ ] (اِخ ) از دهات هزار جریب است . رجوع به مازندران رابینو بخش انگلیسی ص 124 و ترجمه وحید ص 166 شود. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۱۰ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود