گفتگو درباره واژه گزارش تخلف جعفر نویسه گردانی: JʽFR جعفر. [ ج َ ف َ ] (اِخ ) کیمیاگری که زرجعفری بدو منسوب است . (از برهان قاطع) : تو در فضل بس بهتر از جعفری که دادی به هر کس زر جعفری . (شرفنامه ٔ منیری ).رجوع به جعفری (زر) شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۹۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه واژه معنی علی جعفر علی جعفر. [ ع َ ج َ ف َ ] (اِخ ) (امیر...). وی از امرای دربار سلطان ابوسعیدبن اولجایتو بود. و پس از استیلای امیر شیخ حسن ایلکانی بر آذربایجان... جعفر نقدی جعفر نقدی . [ ج َ ف َ رِ ن َ ] (اِخ ) قاضی شیعه دربغداد بود که درسال 1293 هَ . ق . در «العمارة» متولد شد و پدرش او را پس از دوران کودکی برای ... جعفر واعظ جعفر واعظ. [ ج َ ف َ رِ ع ِ ] (اِخ ) رجوع به جعفربن محمد ... شود. جعفر وشاء جعفر وشاء. [ ج َ ف َرِ وَش ْ شا ] (اِخ ) رجوع به جعفربن بشیر ... شود. جعفر قطاع جعفر قطاع . [ ج َ ف َ رِ ق َطْ طا ] (اِخ ) رجوع به جعفربن محمد قطاع شود. جعفر کذاب جعفر کذاب . [ ج َ ف َ رِ ک َذْ ذ ] (اِخ ) جعفربن علی نقی (متوفی 271 هَ . ق .) فرزند امام دهم شیعیان بود که ادعای امامت داشت و جمعی او را د... جعفر کلبی جعفر کلبی . [ج َ ف َ رِ ک َ ] (اِخ ) رجوع به جعفربن یوسف ...شود. جعفر مصدق جعفر مصدق . [ ج َ ف َ رِم ُ ص َدْ دِ ] (اِخ ) رجوع به جعفربن محمد ... شود. صلاة جعفر صلاة جعفر. [ ص َ ت ِ ج َ ف َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نمازی است که گویند پیغمبر (ص ) آنرا به جعفربن ابی طالب تعلیم فرمود و آن چهار رکعت اس... جعفر تکین جعفر تکین . [ ج َ ف َ ت َ] (اِخ ) از امراء و ارکان سپاه غزنویان بوده و در جنگهای محمود غزنوی با امرای ماوراءالنهر شرکت داشته است . رجوع شود ... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ ۱۳ صفحه ۱۴ از ۲۰ ۱۵ ۱۶ ۱۷ ۱۸ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود