اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حت

نویسه گردانی: ḤT
حت . [ ح ُت ت ] (اِخ ) حازمی گفته است : محله ای است از بصره و خارج از سور آن که آن را به نام قبیله ای از یمن که بدان نزول کرده بودند نامیدندو شاید این قوم ازکنده باشند که یاد ایشان گذشت (درماده ٔ قبل ). (معجم البلدان ). و رجوع به حتات شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
هت . ۞ [ هََ2ت ْ ت َ ] (هندی ، اِ) از اندازه های هند بوده که معادل یک قبضه و بیست و چهار انگشت باشد و آن یک ذرع است . و «دست » نیزنامیده...
حطء. [ ح َطْءْ ](ع مص ) افکندن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بیفکندن چیزی . (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). || جماع کردن . (از آنندراج ...
حطء. [ ح ِطْءْ ] (ع اِ) بقیه ٔ آب . (از منتهی الارب ). بقیه ٔ آب در ظرف . (از آنندراج ) (از اقرب الموارد).
حطء. [ ح ِطْءْ ] (ع مص ) حطء به ارض کسی را؛ بر زمین افکندن او را. || بر پشت کسی زدن به کف دست . || آرامیدن با زن . (منتهی الارب ). |...
هت ء. [ هَِ / هََ ت ْءْ ] (ع اِ) وقت . (اقرب الموارد) (تاج العروس ). هزیع. (معجم متن اللغة). وقت و هنگام . (منتهی الارب ). بخصوص هنگامی ازشب . ...
هت ء. [ هََ ت َءْ ] (ع مص ) زدن کسی را. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || خوردن طعام . (اقرب الموارد). || کج وخمیده گشتن از پیری یا بیمار...
هت ء. [ هَِ ت َ ءْ ] (ع اِ) آن چیز که با وجود کثرت ، اندک نماید. (معجم متن اللغة).
هت هت . [ هََ هََ ] (ع اِ صوت ) کلمه ای است که بدان شتررا بر آب زجر کنند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). صوتی است که بدان شتر را به سوی ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
بکار برید شاهکار، تردستی، چشم بندی، شعبده، شیرین کاری، گل کاشتن، غوغا کردن و کولاک کردن. از دور و بر سال 1877 ترسائی، در باختر زمین انگلیسی زبان و ن...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.