هت ء
نویسه گردانی:
HT ʼ
هت ء. [ هََ ت َءْ ] (ع مص ) زدن کسی را. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || خوردن طعام . (اقرب الموارد). || کج وخمیده گشتن از پیری یا بیماری . (معجم متن اللغة).
واژه های همانند
۲۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
هت ء. [ هَِ / هََ ت ْءْ ] (ع اِ) وقت . (اقرب الموارد) (تاج العروس ). هزیع. (معجم متن اللغة). وقت و هنگام . (منتهی الارب ). بخصوص هنگامی ازشب . ...
هت ء. [ هَِ ت َ ءْ ] (ع اِ) آن چیز که با وجود کثرت ، اندک نماید. (معجم متن اللغة).
حت ء. [ ح َت ْءْ ] (ع مص ) دوختن جامه را. || ریشه تافتن ، چنانکه گلیم را. || بستن ، چنانکه گره را. || زدن . || رَفَث . مباضعت .جماع کر...
هت هت . [ هََ هََ ] (ع اِ صوت ) کلمه ای است که بدان شتررا بر آب زجر کنند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). صوتی است که بدان شتر را به سوی ...
هت . [ هََ ت ت ] (ع مص ) پی هم نقل کردن کلام و حدیث را. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة). || نیکو راندن کلا...
هت . ۞ [ هََ2ت ْ ت َ ] (هندی ، اِ) از اندازه های هند بوده که معادل یک قبضه و بیست و چهار انگشت باشد و آن یک ذرع است . و «دست » نیزنامیده...
حطء. [ ح َطْءْ ](ع مص ) افکندن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بیفکندن چیزی . (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). || جماع کردن . (از آنندراج ...
حطء. [ ح ِطْءْ ] (ع اِ) بقیه ٔ آب . (از منتهی الارب ). بقیه ٔ آب در ظرف . (از آنندراج ) (از اقرب الموارد).
حطء. [ ح ِطْءْ ] (ع مص ) حطء به ارض کسی را؛ بر زمین افکندن او را. || بر پشت کسی زدن به کف دست . || آرامیدن با زن . (منتهی الارب ). |...
حت . [ ح َت ت ] (ع مص ) ربودن چیزی را. || دور کردن چیزی را. || زدن چنانکه با تازیانه . (منتهی الارب ). || صد تازیانه زدن کسی را. (آن...