حم
نویسه گردانی:
ḤM
حم . [ حا میم ] (ع اِ) حامیم رمزی است که در ابتدای سوره های هفتگانه ٔ قرآن بکار رفته و در آن افتتاح به حم شده است . ذوات حامیم ، جمع است و نگویند حوامیم اما در بعض اشعار آمده و آن اسم اعظم الهی است . یا قسم و سوگند است یا حروف مقطعه ای از لفظ الرحمن است . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۳۸۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۹۵ ثانیه
هم قافیه . [ هََ ی َ / ی ِ ] (ص مرکب ) دوشعر که قافیه ٔ آنها یکی باشد. رجوع به قافیه شود.
هم سوگند. [ هََ س َ /سُو گ َ ] (ص مرکب ) هم قسم . حلیف . (یادداشت مؤلف ).
هم صحبتی . [ هََ ص ُ ب َ ] (حامص مرکب ) همنشینی . هم سخن شدن . مصاحبت : دوستی خدا عوض میدهد به او هم صحبتی پیغمبران نیکوکار را. (تاریخ بیهقی...
هم سلیقه . [ هََ س َ ق َ / ق ِ ] (ص مرکب ) دو تن که پسند و سلیقه ٔ یکسان دارند. که چیزهای واحدی را پسندند.
هم سامان . [ هََ ] (ص مرکب ) هم خاک . هم مرز. دو تن که ملک زراعتی یا ملک حکمرانی آنان مجاور یکدیگر باشد. (ازیادداشتهای مؤلف ). شاهد برای این...
هم زنجیر. [هََ زَ ] (ص مرکب ) دو زندانی که هر دو را به یک زنجیر بسته باشند، یا دو دیوانه که در یک زنجیر کشند.
هم رکابی . [هََ رِ ] (حامص مرکب ) هم عنانی . همراهی : داشت با خود کنیزکی چون ماه چست و چابک به هم رکابی شاه . نظامی .رجوع به هم رکاب شود.
هم دیوار. [ هََ دی ] (ص مرکب ) همسایه . (آنندراج ).
هم دندان . [ هََ دَ ] (ص مرکب ) هم سن . همسال . (یادداشت مؤلف ) : نه شان ز دزدان ترس و نه از مصادره بیم نه خشک ریش ز همسایه و ز هم دندان ....
هم رفتن . [ هََ رَ ت َ ] (مص مرکب ) بسته شدن و التیام زخم ،یا بسته شدن شکاف زمین و جز آن . (یادداشت مؤلف ).- امثال :باران آمد، ترک ها هم...