 
        
            خان 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ḴAN 
    
							
    
								
        خان . (اِخ ) شهرکی  است  بخوزستان  آبادان  و خرم  و توانگر و با نعمت  بسیارو بر لب  رود نهاده . (از یادداشتهای  مرحوم  دهخدا).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۶۲۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۶ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        قلعه خان . [ ق َ ع َ ] (اِخ ) دهی  است  از دهستان  میان آب  بخش  مرکزی  شهرستان  شوشتر، واقع در 18هزارگزی  جنوب  خاوری  شوشتر و کنار راه  تابستانی  شو...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        موتی خان . (اِخ ) نام  طنبوری  که  ابراهیم  عادلشاه  حاکم  بیجاپور داشت  و از بس  توغل  به  علم  موسیقی  داشت ، این  همه  عزیزش  می انگاشت  که  چون  آ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        موسی خان . [ سا ] (اِخ ) ابن علی بن  بایدو از ایلخانان  آخری  مغول  در ایران  (شوال  تا ذی الحجه  736 هَ . ق .) پس  از قتل  خواجه  غیاث الدین  وارپاگا...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        موسی خان . [ سا ] (اِخ ) قاسملوی  افشار پس  از فتح  قلعه ٔ ارومی  به  دست  کسان  محمدحسن خان  قاجار گرفتار گردید و به  علت  ضرب  و شتمی  که  از محصلین...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        مهدی خان . [ م َ ] (اِخ ) دهی  است  از بخش  قروه ٔ شهرستان سنندج . دارای  120 تن  سکنه  با صنایع دستی . محصول  آن  غلات  و لبنیات  است . (از فرهنگ  جغ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        مسیب خان . [ م ُ س َی ْ ی َ ]  ۞  (اِخ ) ولد محمدخان  شرف الدین  اغلی . از اعاظم  امرای  تکلو است  در دولت  شاه  طهماسب  صفوی  خدمات  شایسته  کرده ، د...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        هادی خان . (اِخ ) فرزند ارشد مهدی خان  که  جانشین  وی  شد و مهدی خان  از طرف  کریمخان  زند عنوان  خانی  و حکومت  تنکابن  را گرفت  و بعدها یکی  از طرفد...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        هاشم خان . [ش ِ ] (اِخ ) پسر میرزا یداﷲ اصفهانی ، قونسول  ایران  در مسکو. مغنی  نیکلا امپراطور روس . (یادداشت  مؤلف ).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        یحیی خان . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) یحیی خان  لکهنوی بن  منشی  ثابت  علیخان . اصلش  از قصبه ٔ صفی پور لکهنو بود و خود در لکهنو به  دنیا آمد. مردی  صوفی مش...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        یحیی خان . [ ی َح ْ یا] (اِخ ) حکاری  نام  رئیس  عشایر حکاری . در سال  1026 هَ . ق . شاه عباس  لشکری  به  سرداری  قرچقای خان  تا ارزنةالروم  فرستاد. ع...