 
        
            خان 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ḴAN 
    
							
    
								
        خان . (اِخ ) دهی  است  ازدهستان  الند بخش  حومه ٔ شهرستان  خوی  واقع در 76 هزارگزی  شمال  باختری  خوی . این  ده  را راه  ارابه رو است . ناحیه ای  است  کوهستانی . آبادی  آن  در دره  قرار دارد. آب  و هوای  آن  سرد ولی  سالم  میباشد. سکنه ٔ آنجا 18 تن  که بزبان  کردی  متکلم  و بمذهب  سنی  متدینند. آب  این  دهکده  از چشمه  و رود یکماله  است  و محصول  آن  غلات  و شغل  اهالی  زراعت  میباشد. (از فرهنگ  جغرافیایی  ایران  ج 4).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۶۲۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۱ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        خان بالیغ. (اِخ ) ضبط دیگر خان بالغ است . رجوع  به  خان بالغ شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        خان بالیق . (اِخ ) ضبط دیگر خان بالغ است . رجوع  به  خان بالغ شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        خان احمدی . [ اَ م َ ] (اِخ ) ده  کوچکی  است  از دهستان  خنج  بخش  مرکزی شهرستان  لار، واقع در 102 هزارگزی  باختری  لار. این  دهستان  در کنار راه  عمو...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        خان ارمان . [ اِ ] (اِخ ) قسمت  خاک  سرحد بین  ایران  و توران . (لغت  شاهنامه ٔ ولف )  ۞ .
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        خان ازبک . [ ن ِ اُ ب َ ] (اِخ ) یکی  از پادشاهان  ازبک  است  که  در اواخر عمر سلطان  ابوسعید بهادر از آلوس اردوی  طلایی  قصد حمله  بمملکت  او کرد و ا...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        خان  اعظم . [ ن ِ اَ ظَ ] (اِخ ) شمس الدین  محمد اتگه  از شعرای  هندی  است . صبح  گلشن  او را چنین  یاد می کند. شمس الدین  محمد اتگه  متخلص  به  خان  ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        خان اعظم . [ ن ِ اَ ظَ ] (اِخ ) میرزا عزیز کوکه  خلف  شمس الدین  محمد اتگه  است . صبح  گلشن  درباره ٔ او آرد:او مردی  دیندار، تقوی شعار، معدلت دثار و ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        خان  احمد. [ ن ِ اَ م َ ] (اِخ ) نام  گردنه ای  است  در غرب  ایران  و بنام  زینوئی خان  احمد معروف  است  (زینوئی  بمعنی  گردنه  میباشد) و خط سرحدی  غر...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        خان  آپان . [ ن ِ ] (ترکیب  اضافی ، اِ مرکب ) کان  آبها  ۞ . (ازفرهنگ  ایران  باستان  تألیف  پورداود ص 69). معدن  آبها.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        خان  احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن  هلوخان . وی  پسر هلوخان  اردلان  است . احمدخان  از عهد صباوت  در ظل  تربیت  شاه عباس  اول  پرورده  شد و چون  بسن  تم...