اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خراسانی

نویسه گردانی: ḴRʼSANY
خراسانی . [ خ ُ ] (اِخ ) سلیمان بن یسار خراسانی ، مکنی به ابوایوب از بزرگان بود و بشام و مصر می گشت . او از ثقاتی چون ابن عینینه و جز او احادیثی دارد و البته احادیث بسیاری را نقل از این دو اثبات می کند که نمی توان به آنها احتجاج کرد. ابوعبداﷲ بقار به رمله از وی حدیث کرد. (انساب سمعانی ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه
خراسانی . [ خ ُ ] (ص نسبی ، اِ) منسوب به خراسان ، که مشتمل بر بلاد کثیره می باشد. بعقیده ٔ اهل عراق از ری تا مطلع شمس داخل خراسانست . (از ا...
خراسانی . [ خ ُ ] (اِخ ) اصرم بن حوشب همدانی خراسانی از روات است . اواز زیادبن سعد و جز او روایت دارد و از او حسن بن ربیع. خراسانی از ضایعکنن...
خراسانی . [ خ ُ ] (اِخ ) شمس الدین خراسانی از نویسندگانست . رجوع به قوهستانی شود. (از معجم المطبوعات ).
خراسانی . [ خ ُ ] (اِخ ) عبداﷲبن مروان خراسانی ، مکنی به ابوشیخ . وی از گروهی چون ابن ابی ذیب حدیث کرد و سلیمان بن عبدالرحمان از وی حدیث ...
خراسانی . [ خ ُ ] (اِخ ) عطأبن ابومسلم خراسانی ، مکنی به ابوایوب بعضی او را ابومسعود گفته اند. از راویانست . اسم پدر او را بعضی عبداﷲ و بعضی ...
خراسانی . [ خ ُ ] (اِخ ) مقاتل بن سلیمان خراسانی مولای ازد. اصل او از بلخ بودو سپس ببصره رفت و بدانجا درگذشت . او علم قرآنی که موافق کتاب...
خراسانی . [ خ ُ ] (اِخ ) نهشل بن سعیدبن وردان ، مکنی به ابوعبداﷲ. از اهل نیشابور بود.ولی اصل او از بصریان بوده است . از او داودبن ابی هند و ...
خضر خراسانی . [ خ ِ رِ خ ُ ] (اِخ ) او از شاعران دوره ٔ قاجار بود. رجوع به مجمع الفصحاء ج 2 ص 110 شود.
شرر خراسانی . [ ش َ رَ رِ خ ُ ] (اِخ ) میرزا عسکر فرزند میرزا هدایة اﷲ حسینی خراسانی است . شعر میسروده و در اواخر زمان سلطان محمد شاه به طهران ...
گل خراسانی . [ گ ِ ل ِ خ ُ ] (ترکیب وصفی ،اِ مرکب ) گلی است که آنرا بریان کرده خورند و به عربی طین مأکول و طین نیشابوری خوانند و آن بغا...
« قبلی صفحه ۱ از ۸ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.