 
        
            خوش 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ḴWŠ 
    
							
    
								
        خوش . [ خوَش ْ / خُش ْ ] (اِخ )دهی  است  جزء دهستان  سجاس رود بخش  قیدار شهرستان  زنجان ، واقع در شمال  باختری  قیدار با 360 تن  سکنه . آب  آن از سجاس رود است . (از فرهنگ  جغرافیائی  ایران  ج  2).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۵۲۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۸ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        خوش نقش . [ خوَش ْ / خُش ْ ن َ ] (ص  مرکب ) آنچه  دارای  رنگ  و نگار و نقش  خوب  باشد. (یادداشت  مؤلف ).  ||  خوش قیافه . خوش پیکر. (یادداشت  مؤلف )...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        خوش نقش . [خوَش ْ / خُش ْ ن َ ] (اِخ ) نام  فاحشه ٔ اصفهانی  که  شیخ شاه  نظر متولی  مزار شاه  رضا در عقد نکاح  آورده  بود چنانچه  نصیرآبادی  در شرح  ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        خوش نمک . [ خوَش ْ / خُش ْ ن َ م َ ] (ص  مرکب ) ملیح . نمکین . کنایه  از محبوب  ومعشوق . (از برهان  قاطع) (ناظم  الاطباء) : از دیده  جرعه دان  کنم  از...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        خوش نوا. [ خوَش ْ / خُش ْ ن َ ] (ص  مرکب ) خوش صوت . با صوت  خوب . خوش صدا. خوش آواز : همه  برگ  او یک یک  اندر هوااز آن  پس  چو مرغی  بدی  خوش نوا. ا...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید 
اینجا کلیک کنید.
                    
										
 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید 
اینجا کلیک کنید.
                    
										
 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید 
اینجا کلیک کنید.
                    
										
 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        خوش سای . [ خوَش ْ / خُش ْ ] (اِ) شمشاد. (ناظم الاطباء). بقش . (فیروزآبادی ): بقش ؛ درختی  است  و آنرابه  فارسی  خوش سای  گویند. (منتهی  الارب ). بقس ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        خوش سخن . [ خوَش ْ / خُش ْ س ُ خ َ ] (ص  مرکب ) خوش زبان . شیرین زبان . خوش گفتار. خوش تقریر. حَدِث . حِدّیث . (یادداشت  مؤلف ) :  و چون  سخن  گوید خ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        خوش روز. [ خوَش ْ / خُش ْ ] (ص  مرکب ) باطالع. با سرنوشت  خوب . خوب طالع.  ||  (اِ مرکب ) روز جشن . روز تعطیل .  ||  روز خوش . آسایش  : که  هر کس  که ...