 
        
            درء
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        DRʼ
    
							
    
								
        درء. [ دَرْءْ ] (ع  مص ) دور کردن  و دفع نمودن  چیزی  را. (از منتهی الارب  ). دفع کردن  و دور نمودن ، و گویند دور نمودن  بشدت . (از اقرب  الموارد).  ||  زود دررسیدن  توجبه  و دور شدن . (از منتهی الارب  ). اندفاع  و روان  شدن  سیل . (از اقرب  الموارد).  ||  روشن  شدن  آتش . (از منتهی الارب  ) (از اقرب  الموارد).  ||  غدودناک  گردیدن  شتر و آماسیدن  پشت  وی  با غده . (از منتهی الارب  ). دُروء. (از اقرب  الموارد). و رجوع  به  دروء شود.  ||  گستردن  و فراخ  گردانیدن  چیزی  را. بسط.  ||  راندن  چهارپا را بسوی  شکار.  ||  نمایان  شدن  و ناگاه  برآمدن  شخص  بر کسی .  ||  چسباندن  و پیوستن  دیوار به  ساختمان . (از اقرب  الموارد). دراءة. و رجوع  به  دراءة شود.
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۴۵۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۷ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        در باغی . [ دَ رِ ] (ص  نسبی ، اِ مرکب ) چیزی  که  به  باغبان  دهند گاه  ورود به  باغ . پولی  که  برای  اذن  دخول در باغی  میوه دار یا تفرجی  دهند. پو...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        در بستن . [ دَ ب َ ت َ ] (مص  مرکب )  ۞  پیش  کردن  در. بستن  در. (ناظم الاطباء). ارتاج . ازلاج . اغلاق . (از منتهی الارب  ) (دهار). ایصاد. (دهار) (ال...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        در الان . [ دَ رِ اَ ] (اِخ ) شهری  است  به  الان  چون  قلعه ای  بر سر کوه  و هر روزی  هزار مرد به  نوبت ، باره ٔ این  قلعه  نگاه  دارند. (حدود العالم...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        دره  در. [ دَرْ رَ دُ ] (اِخ ) دهی  است  از دهستان  خنامان  شهرستان  رفسنجان . واقع در 32هزارگزی  شمال  خاوری  رفسنجان . و 20هزارگزی  شمال  راه  شوسه ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        در یتیم . [ دُرْ رِ ی َ ] (اِ مرکب ) کنایه  از مروارید بزرگ  است  که  یک  دانه  تنها در صدف  باشد. (برهان ). مروارید بزرگ  و آبدار که  در صدف  همین  ی...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ده  در. [  ] (اِخ ) دهی  است  از دهستان  بالا بخش  طالقان  شهرستان  تهران . واقع در 26هزارگزی  خاور شهرک . آب  آن  از رودخانه ٔ گندآب  تأمین  می شود....
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        روی در. [ دَ ] (اِخ ) نام  یکی  از دهستانهای  ششگانه  بخش  بستک  شهرستان  لار. حدود از شمال  به دهستان  درزوسایبان ، از شمال  خاوری  به  شهرستان  سیرج...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        روی در. [ دَ ] (اِخ ) ده  مرکز دهستان  روی در بخش  بستک  شهرستان  لار. سکنه ٔ آن  1116 تن  و آب  آن  از چشمه  و محصول  عمده ٔ آنجا غلات  و خرما است . ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        زره در. [   ] (اِخ ) (قره قاچ ) دهی  از دهستان  تاررود است  که  در بخش  مرکزی  شهرستان  دماوند، در 21 هزارگزی  جنوب  باختری  دماوند واقع است  و 550 تن...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        زنگ در. [ زَ دَ ] (اِخ ) دهی  از دهستان  جاپلق است  که  در بخش  الیگودرز شهرستان  بروجرد واقع است  و 288 تن  سکنه  دارد. (از فرهنگ  جغرافیایی  ایران  ...