اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

دعرة

نویسه گردانی: DʽR
دعرة. [ دَ رَ ] (ع اِمص ) به معانی دَعَرة است . (از منتهی الارب ). رجوع به دعرة شود. || عیب . (ذیل اقرب الموارد از لسان ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
دارة یمعون . [ رَ ت ُ ی َ ] (اِخ ) نام جایی است . (معجم البلدان ).
داره کره . [ رِ ک ُرْ رِ ] (اِخ ) دهی از دهستان ای تیوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد، در 23هزارگزی شمال خاوری نورآباد و 15هزارگزی خاور راه ش...
دارة جودات . [ رَ ت ُ ج َ ] (اِخ ) شاعری بنام جمیع از آن نام برده است . (معجم البلدان ).
دارة عوارم . [ رَ ت ُ ع َ رِ ] (اِخ )یکی از سه داره ٔ دارات الحمی است . (معجم البلدان ).
دارة ملحوب . [ رَ ت ُ م َ ] (اِخ ) نام جایی است . (معجم البلدان ).
دارة مأسل . [ رَ ت ُ م َءْ س ِ ] (اِخ ) نام جایی در دیار بنی عقیل است . (معجم البلدان ). رجوع به دارةباسل شود.
دارة موضوع . [ رَ ت ُ ] (اِخ ) نام موضعی است . (معجم البلدان ).
دارة بدوتین . [ رَ ت ُ ب َدْ وَ ت َ ] (اِخ ) موضعی است از آن ربیعةبن عقیل . و بدوتین یا بدوتان دوپشته است و در وسط آن دو آبی جاری است . (مع...
چش داره کا. (مازنی )، برابر قایم باشک بازی و یا "چشم گیرک" (فارسی -افغانستان ) است .
مرغ یک پا داره. (ضرب المثل) شکل محاوره ای ضرب المثل «مرغ یک پا دارد»: تعبیری مثلی، سخت مصر در گفتۀ خویش. عقیدت دیگر نکنم. رای نگردانم. (منبع: امثال و ...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.