ذأب
نویسه گردانی:
ḎʼB
ذأب . [ ذَءْب ْ ] (ع ص ، اِ) آواز سخت . || غَرْب ٌ ذَاءْب ٌ؛ دلو بسیارجنبان در برشدن و فروشدن .
واژه های همانند
۴۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
زاب پائین . [ ب ِ ] (اِخ ) رجوع به زاب اسفل و زاب کوچک در همین لغت نامه شود.
زاب طهماسب . [ ب ِ طَ ] (اِخ ) از پادشاهان ایران ، پسر طهماسب وپدر کیقباد نخستین پادشاه کیانی بوده است . مؤلف مجمل التواریخ والقصص آرد: و ...
زاب مجنون .[ ب ِ م َ ] (اِخ ) نام قطعه ٔ اخیر زاب اعلی است که ازموصل میگذرد و بدجله فرومیریزد، زیرا جریان آن در قسمت اخیر مسیر خویش بسیار ...