گفتگو درباره واژه گزارش تخلف رث نویسه گردانی: RṮ رث . [ رَث ث ] (ع مص ) کهنه شدن جامه . (مصادر اللغة زوزنی ). ۞ واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۵۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه واژه معنی رث رث . [ رَث ث ] (ع ص ) کهنه و بلایه از رخت خانه . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). کهنه . (غیاث اللغات ) (منتخب اللغات ). کهنه و پو... رث ء رث ء. [ رَث ْءْ ] (ع اِمص ) گولی . کم عقلی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رث ء رث ء. [ رُث ْءْ ] (ع اِ) سیاهی سپیدی آمیخته . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رث ء رث ء. [ رَث ْءْ ] (ع مص ) دوشیدن شیر را بر ماست پس سطبر گردیدن آن . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)... رس رس . [ رَ ] (نف مرخم ، ن مف مرخم ) رسنده . وارسنده . همیشه بطور ترکیب استعمال می شودمانند دسترس یعنی چیزی که می توان بدان دست رسانید و... ... رس رس . [ رَ ] (اِ) درخت انگور. (ناظم الاطباء). ظاهراً صورتی است از رز. || ریسمان و طناب . (ناظم الاطباء) (برهان ). رسن . (برهان ) (انجمن آرا) (... رس رس . [ رُ ] (ص ) اکول و پرخور. (ناظم الاطباء) (برهان ). اکال . (انجمن آرا) (آنندراج ). حریص در خوردن . (فرهنگ خطی ). پرخور. (فرهنگ نظام ). اکول ... رس رس . [ رَ ] (هندی ، اِ) در هندی شیره ٔ هر چیز. (برهان ) (آنندراج ). اسم هندی شل است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). و رجوع به شل شود. رس رس . [ رُ ] (اِ) رُسْت . نوعی خاک که از آمیختن آن با آب ماده ای چسبنده و محکم حاصل شود که آنرا به اشکال و رنگهای مختلف درآورند. نوعی خ... رس رس . [ رِ ] (فعل امر) امر به ریسیدن و رشتن یعنی بریس . (برهان ) (آنندراج ) (فرهنگ جهانگیری ). کلمه ٔ امر از ریسیدن و رشتن . (ناظم الاطباء). بر... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی صفحه ۱ از ۵ ۲ ۳ ۴ ۵ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود