 
        
            روز
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        RWZ
    
							
    
								
        روز. [ رَ ] (ع  مص ) آزمودن . (تاج  المصادر بیهقی ). آزمودن  کسی  را و آزمودن  آنچه  نزد اوست . (از اقرب  الموارد) (از منتهی  الارب )(از ناظم  الاطباء) (آنندراج ).  ||  سنجیدن  سنگی  را برای  دانستن  وزن  آن . (از اقرب  الموارد).  ||  سنجیدن  و آزمودن  دینار را برای  دانستن  اندازه ٔ آن . (از اقرب  الموارد).  ||  برپای  داشتن  مرد ضیاع  خود را و اصلاح  کردن  آن  را. (از منتهی  الارب ) (از اقرب  الموارد) (از ناظم  الاطباء). برپای  داشتن و بر حرفت  خود بودن  و اصلاح  کردن . (آنندراج ).  ||  خواستن  و طلب  کردن  چیزی  را. (از منتهی  الارب ) (از اقرب  الموارد) (از ناظم  الاطباء) (از آنندراج ).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۱۶۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        خجسته روز. [ خ ُ ج َ ت َ / ت ِ ] (ص  مرکب ) خوشبخت . خوش ایام . خوش کام . آنکه  بخت  و روزش  بلند و خجسته  است  : خجسته  روزا کاندر نبرد سطوت  توبه  آ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        خرمن  روز. [ خ ِ / خ َ م َ ن ِ ] (ترکیب  اضافی ، اِ مرکب ) کنایه  از روز است  : سوخته  شد خرمن  روز از غمم چشمه ٔ خورشید فسرد از دمم .نظامی .
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        روز آدینه . [ زِ ن َ / ن ِ ] (ترکیب  اضافی ، اِ مرکب ) روز جمعه . رجوع  به  آدینه  و جمعه  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        چشمه ٔ روز. [ چ َ / چ ِ م َ / م ِ ی ِ ] (ترکیب  اضافی ، اِ مرکب ) کنایه  از خورشید. کنایه  از هور و خور : ایا سپهر ادب  را دل  تو چشمه ٔ روزایا بهشت  ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        حال  و روز. [ ل ُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) از اتباع  است . وضع زندگی : حال  و روزش  بد است .
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        روز سال نو (به انگلیسی: New Year's Day) یک جشن سالانه است که مصادف است با تاریخ ۱ ژانویه، اولین روز سال در تقویم میلادی. از رسوم روز سال نو میتوان به...
                    
										
                 
            
									 
        
            
        
            
										
                
                
                    
											
                        روز پنجاهم . [ زِ پ َ هَُ ] (ترکیب  وصفی ، اِ مرکب ) عید پنجاهم . همان  عید هفته های  یهودیان  است  که  مصادف  با روز دوم  فصح  بود. این  عید در ابتدا...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        روز خداوند. [ زِ خ ُ وَ ] (ترکیب  اضافی ، اِ مرکب ) سبت  مسیحیان  است  و از این  رو بدین  نام  خوانده  شد که  تمیزی  میان  آن  و یوم الشمس  بت پرستان ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        روز بازپرس . [ زِ پ ُ ] (ترکیب  اضافی ، اِ مرکب ) روز قیامت .