 
        
            روز
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        RWZ
    
							
    
								
        روز. [ رَ ] (ع  مص ) آزمودن . (تاج  المصادر بیهقی ). آزمودن  کسی  را و آزمودن  آنچه  نزد اوست . (از اقرب  الموارد) (از منتهی  الارب )(از ناظم  الاطباء) (آنندراج ).  ||  سنجیدن  سنگی  را برای  دانستن  وزن  آن . (از اقرب  الموارد).  ||  سنجیدن  و آزمودن  دینار را برای  دانستن  اندازه ٔ آن . (از اقرب  الموارد).  ||  برپای  داشتن  مرد ضیاع  خود را و اصلاح  کردن  آن  را. (از منتهی  الارب ) (از اقرب  الموارد) (از ناظم  الاطباء). برپای  داشتن و بر حرفت  خود بودن  و اصلاح  کردن . (آنندراج ).  ||  خواستن  و طلب  کردن  چیزی  را. (از منتهی  الارب ) (از اقرب  الموارد) (از ناظم  الاطباء) (از آنندراج ).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۱۶۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید 
اینجا کلیک کنید.
                    
										
 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        شب  و روز. [ ش َ ب ُ ] (ترکیب  عطفی ، اِ مرکب ) شبانه روز. بیست  و چهار ساعت . لیل  و نهار. اءَصرمان . (منتهی  الارب ). جدیدان . (دهار). طَریدان . (من...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ناخن  روز. [ خ ُ ن ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه  از آفتاب  عالمتاب  است . (برهان  قاطع) (آنندراج ). آفتاب . (شمس اللغات ) : برنده  ناخنه ٔ چشم  ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        قیامت روز.[ م َ ] (اِ مرکب ) روز قیامت . (فرهنگ  فارسی  معین ).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        کحلی روز. [ ک ُ ] (اِ مرکب ) روز تاریک . روز تیره . ||  کنایه  از تاریکی  شب  باشد. (برهان ) (آنندراج ). کحلی  شب . (از برهان ) (از آنندراج ). کحلی  پ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید 
اینجا کلیک کنید.
                    
										
 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        روز نجومی . [ زِ ن ُ ] (ترکیب  اضافی ، اِ مرکب ) مدت  زمان  بین  دو عبور علیای  ستاره ای  است  (این  روز برای  تمام  ستاره ها یکی  است ).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        روز واقعه . [ زِ ق ِ ع َ / ع ِ ] (ترکیب  اضافی ، اِ مرکب ) روز مرگ  : به  روز واقعه  تابوت  ما ز سرو کنیدکه  میرویم  به  داغ  بلندبالایی . حافظ.به  خا...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        روز هرمزد. [ زِ هَُ م ُ ] (ترکیب  اضافی ، اِ مرکب ) روز پنجشنبه . (برهان  قاطع) (شرفنامه ٔ منیری ) (آنندراج ) : بباشم  برین  رزمگه  پنج  روزششم  روز ه...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        شبانه روز. [ ش َ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) شب  و روز. (فرهنگ  نظام ). شبان روز. بیست  و چهار ساعت . یک  شب  و یک  روز. (از ناظم  الاطباء). شباروز.  ||  (...