زن
نویسه گردانی:
ZN
زن . [زُ ] (اِ) گیاهی است که آن را دو سر گویند و در میان زراعت گندم و جو روید. (برهان ). قسمی غله که دوسر نیز گویند. (ناظم الاطباء). رجوع به ماده ٔ بعد شود.
واژه های همانند
۲۶۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
بخیه زن . [ ب َخ ْ ی َ / ی ِ زَ ] (نف مرکب ) خیاط و بخیه کننده . (آنندراج ). کسی که بخیه می زند و می دوزد. (ناظم الاطباء).
بیره زن . [ رَ / رِ زَ ] (اِمرکب ) چیزیست مانند تابه ، لیکن از گل سازند و بر آن نان پزند. (برهان ). تابه ٔ گلین که بر آن نان پزند. (از جهانگیر...
بیوه زن . [ وَ / وِ زَ ] (اِ مرکب ) زن بیوه و بی شوهر که طُل نیز گویند. (ناظم الاطباء). بیوه . کالم : از خون چشم بیوه زنان لعلش ز اشک یتیم آ...
پشتک زن . [ پ ُت َ زَ ] (نف مرکب ) آنکه با پشتک بر آب پرد. آنکه باپشتک بجهد. رفتار با پشتک . || چهارپائی که بسبب مرض پشتک رفتار معیوب دا...
پنبه زن . [ پَم ْ ب َ / ب ِ زَ ] (نف مرکب ) پنبه بز. پنبه وز. بهینه . بهین . حلاّج . ندّاف . (دهار) : آن شنیدی که بود پنبه زنی مفلس و غلتبانْش خ...
بوسه زن . [ س َ زَ ] (نف مرکب ) بوسه زننده : چون عاشق بوسه زن لب خم در حلق قنینه جان فروریخت .خاقانی .
پیره زن . [ رَ/ رِ ] (اِ مرکب ) پیرزن . مقابل پیره مرد. رجوع به پیرزن شود: پوشیده مشرفان داشت از قبیل غلامان و فراشان و پیره زنان . (تاریخ ...
تپره زن . [ ت َ رَ / رِ زَ ] (نف مرکب ) طبل زن . (ناظم الاطباء). رجوع به تبیره زن شود.
موره زن . [ رَ / رِ زَ ] (نف مرکب ) زنگ زدا. (نامه ٔ دانشوران ج 2 ص 398 ذیل ترجمه ٔ ابوالعباس موره زن بغدادی ). صیقلی . صاقل . روشنگر. (یادداشت ...
مهره زن . [ م ُ رَ / رِ زَ ] (نف مرکب ) مهره زننده . آن که کاغذ و قماش را به مهره جلا دهد. (آنندراج ). صقال . (دهار) (مهذب الاسماء). صاقل . || ...