اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

زن

نویسه گردانی: ZN
زن . [زُ ] (اِ) گیاهی است که آن را دو سر گویند و در میان زراعت گندم و جو روید. (برهان ). قسمی غله که دوسر نیز گویند. (ناظم الاطباء). رجوع به ماده ٔ بعد شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۶۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
شلّاق زن. (ا. فاعلی مرکب). بروزن زنحیرزن. شلاق زنان اعضای فرقه ای متعصب و بدعت گذار کاتولیک بودند که از سده سیزدهم به بعد در شمال ایتالیا شکل گرف...
کسی که همسرش با دیگران رابطه ی جنسی برقرارکند
زن باره. مردی را گویند که به زن بارگی مشهور است. خانم باز. دُن ژوان.
(zan-zalil) زن واژه ای پارسی و ذلیل عربی است؛ جایگزین پارسی این ترکیب این است: آنودار ãnudâr (سنسکریت: ánudâra)***فانکو آدینات 09163657861.
معیار های زیبائی زن از دید آنها که سَرِ کنیزی برای خود (دختر نعمان بن منذر برای حرم خسروپرویز خوشگذران) ایران را به تازیان وا گذاردند: انوشروان صفت آن...
زن پی‌یر. (ا مرکب)، (زبان مازنی)، پدر‌زن.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
زن نازا
زن مُشفقه. زن مهربان و خیر خواه. «مشفقه» مؤنث صفت «مشفق» است. (رجوع شود به «شفیق».)
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.