زن
نویسه گردانی:
ZN
زن . [زُ ] (اِ) گیاهی است که آن را دو سر گویند و در میان زراعت گندم و جو روید. (برهان ). قسمی غله که دوسر نیز گویند. (ناظم الاطباء). رجوع به ماده ٔ بعد شود.
واژه های همانند
۲۶۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
طعنه زن . [ طَ ن َ / ن ِ زَ ] (نف مرکب ) ملامتگر. عیبجو. بدگو : گر طعنه زنش معاف کردی با موکب خود مصاف کردی . نظامی .به جان آید از دست طعنه زنا...
سبوح زن . [ س ُ / س َب ْ بو زَ ] (نف مرکب ) در ابیات زیر کنایه از ملائکه است : سبوح زنان عرش پایه از نور تو کرده عرش سایه . نظامی .زآه سبوح زن...
شعله زن . [ش ُ ل َ/ ل ِ زَ ] (نف مرکب ) شعله خیز. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ): ذکوره ، ذکاء؛ خدرک شعله زن . نار ذکیه ؛ آتش شعله زن . جاحم...
زن خاخر. ("خ" دوم با آوای زیر)، (زبان مازنی)، خواهر زن.
زن ذلیل. (عبارت ا. تحقیر آمیز، ب. طعنه آمیز، پ. عامیانه) به مردی گویند که در روابطش با همسر و یا شریک زندگی اش بسیار زبون است و یا آنکه از دیدگاه دوست...
واکس زن . [ زَ ] (نف مرکب ) آن که واکس بروی کفش زند. واکسی . واکس زننده .
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
زن برار. ("ب" با آوای زیر)، (ا مرکب)، (زبان مازنی)، برادر زن.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.