اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سالح

نویسه گردانی: SALḤ
سالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ۞ از خانواده هود نبی و پسر او ارفحشدبن سام است و مدت عمر او را چهار صد و سی سال گویند. رجوع به شالخ و مجمل التواریخ و القصص ص 146 و 189 و تاریخ گزیده ص 30 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۵۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن اسماعیل بن محمدبن اسماعیل کاثی خوارزمی صوفی ،مکنی به ابی خیر. ابن عساکر گوید: وی در جوانی به طلب علم نزد ما آم...
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن البحتری . از مروان بن محمد طاهری و وهب بن جریر و دیگران روایت کند. ابوحاتم گوید: صالح صدوق بود. (تهذیب تاریخ ابن ...
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن امین . رجوع به صالح بن قطب الدین امین شود.
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن ایوب . وی از حبیب کاتب مالک و از وی محمدبن هارون بن حسان روایت کند. (لسان المیزان ج 3 ص 166).
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن بحتری . رجوع به صالح بن البحتری شود.
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) (ملک ...) ابن بدرالدین لؤلؤ. پدر وی ولایت موصل داشت . چون هولاکو عزم تسخیر ولایت شام کرد نخست پیکی نزد بدرالدین لو...
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن بدیل . محدث است .
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن بشربن سلمة، مکنی به ابی فضل قرشی ازدی طبرانی . در دمشق و حمص و عراق و مکه از جماعتی حدیث فراگرفت ، و عده ای از ...
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن بشر سدوسی . مجهول است . و در کتاب الضعفاء به سندی جید از حبیب بن شهید، آرد که نزد ایاس نشسته بودم ، مردی بیامد. ای...
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن بشربن وداع بن اُبی بن ابی الاقعس المرّی . از ولد عامربن حنیفه و مکنی به ابی بشر است . خطیب در تاریخ خود از عبداﷲب...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ صفحه ۶ از ۴۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.