اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سفلی

نویسه گردانی: SFLY
سفلی . [ س ُ ] (اِ) دیگ آهنی را گویند که سرش گشاده بود. (برهان ). دیگ آهنی را گویند که سرش گشاده بود و اهل هندکراهی خوانند. (آنندراج ) (شرفنامه ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
سفلی . [ س ُ لی ی ] (ع ص نسبی ) نقیض عُلْوی . (از اقرب الموارد). در عربی به معنی پستی است که در مقابل بلندی باشد. (برهان ). پست تر و این ...
همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: پایین، پست (دری) چاپار، چاسا (سغدی) چازر cāzar (سغدی: چاذر) ازیر ázir (پهلوی) ***فانکو آدینات 09163657861
ساکسونی سفلای هلند (به هلندی: Nedersaksisch) گروهی از گویش‌های آلمانی سفلای غربی‌اند که در شمال خاوری هلند گویشورانی دارند. این گویش‌ها در هلند متأثر ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
نساء سفلی . [ ن ِ ءِ س ُ لا ] (اِخ ) دهی است از دهستان پائین بخش طالقان شهرستان تهران ، در 15هزارگزی مغرب شهرک در ناحیه ٔ کوهستانی سردسیری ...
غدیر سفلی . [ غ َ رِ س ُ لا ] (اِخ ) دهی است که در هشت فرسخ و نیم میانه ٔ شمال و مغرب چارک (دهی از دهستان حومه ٔ بخش خورموج شهرستان بوشه...
کشار سفلی . [ ک َ رِ س ُ لا ] (اِخ ) دهی است جزء بخش کن شهرستان طهران . واقع در 6هزارگزی شمال باختری کن و 14هزارگزی شمال شوسه ٔ تهران بکرج ...
زاب سفلی . [ ب ِ س ُ لا ] (اِخ ) یا رود کاپریوس رودی بوده که در ایالت آشور [ مشرق دجله ] جریان داشته است . در کنار ناحیه ٔ آدیابن نزدیک بمص...
ابه ٔ سفلی . [ اَب ْ ب َ ی ِ س ُ لا ] (اِخ ) قریه ای است از لحج .
« قبلی صفحه ۱ از ۶ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.