اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شده

نویسه گردانی: ŠDH
شده . [ ش َدْ دَ / دِ ] (اِ) ظاهراً اسم است از شد به معنی بستن عربی و معنی کمربند می دهد :
شده والای گلگون در گلستان رخوت
غیرت سنبل شمر این را و آن رشک سمن .

نظام قاری (دیوان البسه ص 30).


سیه گلیمی شده سفیدروئی بیت
دو آیتند بهر دو خطی به می مسطور.

نظام قاری (دیوان البسه ص 33).


خواهرش شده و برادر او
کمرست آن بکوه کرده قرار.

نظام قاری (دیوان البسه ص 35).


|| رشته ٔ مروارید. سلکهای یاقوت و لاَّلی که بر دور گریبان و چاک سینه آویزند. (غیاث اللغات ): طویله ؛ شده ٔ مروارید،رشته ٔ مروارید. طویله ٔ در : چون شده ٔ خود را پریشان کردن ... (دیوان البسه ٔ نظام قاری ص 131).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
شده . [ ش ُ دَ / دِ ] (ن مف ) نعت مفعولی از شدن : کاری است شده . (یادداشت مؤلف ). گشته . گردیده . بوده . وقوع یافته . واقع شده : مهر مفکن بر ا...
شده . [ ش َ ؟ ] (اِ) علم و نشان . (غیاث اللغات ).
شده . [ ش َدْه ْ ] (ع اِ) بیخودی و دهشت . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
شده . [ ش ُدْه ْ ] (ع اِ) رجوع به شَدْه ْ، شود.
شده . [ ش َ دَه ْ ] (ع اِ) رجوع به شَدْه ْ، شود.
شده . [ش َ دَه ْ ] (ع مص ) شکستن سر کسی را. || بیخود کردن کسی را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
(فارسی) [شُدِه] آنچه از شَوَند حاصل شود و برون آید، نتیجه، رخداد، برونداد. برابر با Result در زبان انگلیسی و نتیجه در زبان عربی.
کم شده . [ ک َ ش ُ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) نقصان یافته و تلف شده و سپری . (ناظم الاطباء). و رجوع به کم شدن شود.
به شده . [ ب ِه ْ ش ُ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) خوب شده و شفایافته و از بیماری رسته . (ناظم الاطباء).
خشک شده . [ خ ُ ش ُ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) از آب افتاده . بدون رطوبت شده . از نم افتاده .یکی بگفت نه مسواک خواجه گنده شده است که این سکال...
« قبلی صفحه ۱ از ۶ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.