اجازه ویرایش برای همه اعضا

شده

نویسه گردانی: ŠDH
(فارسی) [شُدِه] آنچه از شَوَند حاصل شود و برون آید، نتیجه، رخداد، برونداد. برابر با Result در زبان انگلیسی و نتیجه در زبان عربی.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
شده . [ ش ُ دَ / دِ ] (ن مف ) نعت مفعولی از شدن : کاری است شده . (یادداشت مؤلف ). گشته . گردیده . بوده . وقوع یافته . واقع شده : مهر مفکن بر ا...
شده . [ ش َ ؟ ] (اِ) علم و نشان . (غیاث اللغات ).
شده . [ ش َدْه ْ ] (ع اِ) بیخودی و دهشت . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
شده . [ ش ُدْه ْ ] (ع اِ) رجوع به شَدْه ْ، شود.
شده . [ ش َ دَه ْ ] (ع اِ) رجوع به شَدْه ْ، شود.
شده . [ش َ دَه ْ ] (ع مص ) شکستن سر کسی را. || بیخود کردن کسی را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
شده . [ ش َدْ دَ / دِ ] (اِ) ظاهراً اسم است از شد به معنی بستن عربی و معنی کمربند می دهد : شده والای گلگون در گلستان رخوت غیرت سنبل شمر ا...
به شده . [ ب ِه ْ ش ُ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) خوب شده و شفایافته و از بیماری رسته . (ناظم الاطباء).
کم شده . [ ک َ ش ُ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) نقصان یافته و تلف شده و سپری . (ناظم الاطباء). و رجوع به کم شدن شود.
کهن شده . [ ک ُ هََ / هَُ ش ُ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) کهنه شده . فرسوده شده . ازکارافتاده : گفته ٔ دانا چو ماه نو به فزون است گفته ٔ نادان چنان ...
« قبلی صفحه ۱ از ۶ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.