صراة
نویسه گردانی:
ṢRʼ
صراة. [ ص َ ] (ع ص ) ناقه ای است که آن را نادوشیده باشند تا بزرگ پستان و پرشیر نماید. (منتهی الارب ). || نطفةٌصراة؛ نطفه ٔ محبوس و بازداشته شده . (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۲۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
صراح . [ ص َ ] (ع ص ) خالص و بی آمیغ. (منتهی الارب ).
صراح . [ ص ُ ] (ع ص ) خالص هرچیز. (غیاث اللغات ). خالص و بی آمیغ از هر چیزی . (منتهی الارب ). خالص . (نشوء اللغة ص 140) (مهذب الاسماء). محض . ...
صراح . [ ص ِ ] (ع مص ) رویاروی دشنام دادن کسی را. و رجوع به صُراح شود. || (اِ) آشکارا. (منتهی الارب ).
صراح . [ ص ُرْ را ] (ع اِ) نوعی از ملخ که خورده میشود. (منتهی الارب ).
صراه . [ ص َ ] (ع ص ) آب ایستاده .
صراه . [ ص َ ] (اِخ ) رجوع به صراة شود.
سراح . [ س َ ] (ع اِمص ) رها کردن . (ترجمان القرآن جرجانی ترتیب عادل بن علی ص 57). || طلاق . اسم است مر تسریح را. (منتهی الارب ) : و سرحو...
سرعة. [ س ُ ع َ ] (ع اِمص ) شتاب . نقیض بطؤ. یقال :عجبت من سرعة ذاک . (منتهی الارب ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل بن علی ). زود شدن . (...
صرعه . [ ] (اِخ ) (شهر زنبور) (یوشع 15:23) (نحمیا 11:29). شهری است در ساحل یهودا که بعد از چندی به دان داده شد (یوشع 15:33 و 19:41) این شهر ...
طاب ثراه . [ ب َ ث َ ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) پاک و پاکیزه باد خاک او. دعائی است که درباره ٔ مردگان هنگام ذکر نام آنان بر زبان آرند.