اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ضن ء

نویسه گردانی: ḌN ʼ
ضن ء. [ ض َن ْءْ / ض ِن ْءْ ] (ع اِ) بسیاری نسل و فرزند (واحد ندارد، مانند نفر). ج ، ضُنوء. (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۶۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
تبیره زن . [ ت َ رَ / رِ زَ ] (نف مرکب ) طبال و طبل زن . (ناظم الاطباء) : رعد تبیره زن است برق کمندافکن است وقت طرب کردن است ، می خور کت نوش...
تپاله زن . [ ت َ ل َ/ ل ِ زَ ] (نف مرکب ) تپاله بند. که تپاله را سرشد.
پیاله زن . [ ل َ / ل ِزَ ] (نف مرکب ) آنکه پیاله زند. باده نوش . میخوار.
ویولون زن . [ ی ُ لُن ْ زَ ] (نف مرکب ) ویولون زننده . نوازنده ٔ ویولون . ویولونیست .
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
نقاره زن . [ ن َ / ن َق ْ قا رَ / رِ زَ ] (نف مرکب ) نقاره چی . نقارچی . که نقاره زند.
مراغه زن . [ م َ غ َ/ غ ِ زَ ] (نف مرکب ) غلت زننده . غلطنده : تا به زیر زمانه ٔ کهن است نفس در آرزو مراغه زن است .سنائی .
ناقوس زن . [ زَ ] (نف مرکب ) آنکه ناقوس می نوازد. نوازنده ٔ ناقوس : کبک ناقوس زن وشارک سنتورزن است فاخته نای زن و بط شده طنبورزنا.منوچهری .
گلوله زن . [ گ ُلو ل َ / ل ِ زَ ] (نف مرکب ) آنکه گلوله را اندازد.
کاروان زن . [ کارْ / رِ زَ ] (نف مرکب ) دزدی که کاروان میزند. کسی که کاروان را لخت میکند : کرشمه کردنی بر دل عنان زن خمارآلوده چشمی کاروا...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.