اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

طبیعی

نویسه گردانی: ṬBYʽY
طبیعی . [ طَ عی ی ] ۞ (ع ص نسبی ) منسوب به طبیعت ۞ . غریزی . جبلی . ذاتی . فطری . نهادی . سرشتی . گوهری . گُهری . خِلقی . مقابل ِ صناعی و عملی و مصنوعی و ساختگی و معمولی :
بخشش او طبیعی و گهریست
بخشش دیگران به روی و ریاست .

فرخی .


چه بود عارض تو لاله ٔ طبیعی رنگ
نگه نمود مرا عنبر طبیعی خم .

مسعودسعد.


|| مخلوق مقابل مصنوع : رود بر دو ضرب است : یکی طبیعی و دیگری صناعی .. رود طبیعی آن است که آبهائی بود بزرگ که از گداز برف و چشمه هائی که از کوه و روی زمین بگشاید و برود، و خویشتن را راه کند، و رودکده ٔ وی جائی فراخ شود و جائی تنگ همی رود تا به دریائی رسد یا به به طیحه ای .(حدود العالم ). || صاحب کشاف آرد: چیزیست که به ذات مستند باشد خواه استناد آن به نفس ذات یا جزء یا لازم آن باشد و خواه مساوی یا اعم باشد، پس طبیعت منسوب بدان در این هنگام بمعنی حقیقت است . (کشاف اصطلاحات الفنون ). || و نیز مراد از طبیعی چیزیست که به صورت نوعی مستند باشد و ما در لفظ خبردر این باره بحث کردیم ۞ وامور طبیعی چیزهایی است که وجود انسان بر آنها مبتنی است . رجوع به طبیعت شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
طبیعی . [ طَ ] (ص نسبی ) (علم ...) دانشی است که از احوال اجسام طبیعی بحث میکند و موضوع آن جسم است . (از کشف الظنون ). و صاحب کشاف اصطلاحا...
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست: آنولوم (سنسکریت: آنولومَ) آیوت (سنسکریت: آیوتپَتیکا) سَهاژ (سنسکریت: سَهاجَ) ژانگال (سنسکریت: جانگَلا)
نه طبیعی . [ ن َ طَ ] (ص مرکب )غیرطبیعی . مقابل طبیعی . (فرهنگ فارسی معین ) : هم به کیفیت و هم به کمیت برون آمدن وی نه طبیعی بود. (هدای...
نور طبیعی. نور خورشید و یا نوری که طیف آن (مخصوصاً در بخشی از آن که بوسیلۀ چشم انسان قابل بینائی است) مشابهِ طیف نور خورشید است.
این دو واژه عربی است و پارسی آنها این است: آپراک (سنسکریت: آپراکرْتَ)
این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین آنها این است: سَهْجا (سنسکریت: سَهَجا)
این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین آنها این است: نیسَرگ (سنسکریت: نیسَرگَ)
از این دو واژه، طبیعی عربی است و پارسی جایگزین آن دو، این است: آواسیک (سنسکریت: آواسییکا)
این دو واژه عربی است و پارسی آنها این است: اِسوادا (سنسکریت: سْوادها)
این دو واژه عربی است و پارسی آنها این است: ویداس آیوت (وید= علم؛ اوستایی + پسوند چیوان (= جمع) سنسکریت «اس»؛ آیوت از سنسکریت: آیوتپَتیکا= طبیعی)
« قبلی صفحه ۱ از ۴ ۲ ۳ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.