طوسی
نویسه گردانی:
ṬWSY
طوسی . (اِخ ) ابوالحسن علی بن عبداﷲبن سنان التیمی . عالم روایه ٔ قبائل و اشعار فحول ، و درک مصاحبت مشایخ کوفیین و بصریین کرده است و بیشتر مجالست و اخذ او از ابن الاعرابی بوده است و او را نیز پسری بوده که در علم راه پدر میرفته است . و طوسی را با ابن السکیت دشمنی بود، چه هر دو از نصران خراسانی کسب علم کرده بودندو پس از مرگ در کتب او اختلاف کردند. (ابن الندیم ).
واژه های همانند
۴۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
علی طوسی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن محمدبن رضابن محمدبن حمزه ٔ حسینی موسوی طوسی . مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن دفترخوان . ادیب و شاعر بو...
حسن طوسی . [ ح َ س َ ن ِ ] (اِخ ) رجوع به نظام الملک و حسن بن محمدبن حسن طوسی شود.
عمادطوسی . [ ع ِ دِ ] (اِخ ) محمدبن علی بن حمزه ٔ طوسی مشهدی ، مکنی به ابوجعفر و ملقب به عمادالدین و مشهور به عماد طوسی و ابن حمزه . وی از...
محدث طوسی . [ م ُ ح َدْ دِ ث ِ ] (اِخ ) رجوع به ابراهیم بن اسماعیل شود.
محقق طوسی . [ م ُ ح َق ْ ق ِ ق ِ ] (اِخ ) رجوع به نصیرالدین طوسی (خواجه ) شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این گروه نژاد برتری می باشند که شاهان زیادی را به خود جذب کرده بودند این گوره در بیشتر مواقع از ریس و وزیران در دربار بوده اند ولی بعد از گذشت زمانی ب...
معشوق طوسی . [ م َ ق ِ ] (اِخ ) از عارفان معاصر شیخ ابوسعید ابی الخیر بوده است . جامی در نفحات الانس گوید: نام وی محمد است از عقلای مجانین ...
نجاتی طوسی . [ ن ِ ی ِ ] (اِخ ) رجوع به نجاتی مشهدی شود.
قانعی طوسی . [ ن ِ ی ِ ] (اِخ ) ملک الشعراء بهاءالدین احمدبن محمود یکی از کسانی است که از مقابل سیل هجوم مغول در سال 617 هَ . ق . از خراسا...