 
        
            عثمان 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ʽṮMAN 
    
							
    
								
        عثمان . [ ع ُ ] (اِخ ) ابن  علی بن  ابی بکربن  علی  الجبلجیوی  (یا جبلجیلوی ) کوه  گلوئی  ملقب  به  بهاالدین مکنی  به  ابوالمحاسن . قاضی  شیراز است  از عزالدین  جماعة حدیث  شنید مولدش  قبل  از قرن  هفتم  هجری  است . نزد لسان الدین  نوح بن  محمد سمنانی  و خطیب  شمس الدین  مظفربن  محمد خطیبی  خلخالی  فقه  آموخت . وی  مفتی  مذاهب  اربعة بود قضاء فارس  و نواحی  آن  را یافت  و در مدرسه  عضدیه  درس  میگفت  در تبریز با علاءالدین  طاوسی  و فخرالدین  جالردی  و شرف الدین  طیبی  و شمس خطیبی  سابق الذکر مصاحبت  کرد. از کتب  اوست : بیان  الفتاوی  فی  شرح  الحاوی ، شرح  الشامل  الصغیر لابن  المفسر، شرح  المنظومة فی  الفرائض ، الرسالة البالغة فی  الاجتهاد، ایجاز المختصر لابن  الحاجب ، و او راست : اساتید عالیه . وی  به  سال  782 هَ . ق . به  شیراز درگذشت . (از شدالازار ص  361 و حاشیه ٔ آن ).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۱۰۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        ربیعةبن  عثمان . [ رَ ع َ ت ِ ن ِ ع ُ ] (اِخ ) ابن  ربیعة تیمی ... از صحابه  و راویان  بشمار است . ابن  مندة از طریق  سعدان بن  یحیی  از ثابت  ابوحمزة...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابراهیم بن  عثمان . [ اِ م ِ ن ِ ع ُ ] (اِخ ) رجوع  به  ابن  وزان  ابراهیم ... شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        منهاج الدین  عثمان . [ م ِ جُدْ دی  ع ُ ] (اِخ ) ابن  سراج الدین  جوزجانی ، مؤلف  تاریخ  طبقات  ناصری  که  به  منهاج السراج  شهرت  یافته  است . در سا...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابراهیم بن  یحیی بن  عثمان  غزی .  [ اِ م ِ ن ِ ی َ یَب ْن ِ ع ُ ن ِ غ َزْ زی  ] (اِخ ) ابواسحاق  کلبی  اشهبی . شاعر عرب . در غزه  از بلاد شام  به  سا...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اثمان . [ اَ ] (ع  اِ) ج ِ ثُمن  و ثَمَن  و ثمین . (منتهی الارب ).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اثمان . [ اِ ] (ع  مص ) هشت  شدن . (تاج  المصادر). هشت  عدد گردیدن : اثمن  القوم . (منتهی الارب ).  ||  خداوند شتران  ثَمِن  شدن ، یعنی  آنکه  در هشت ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عسمان . [ ع َ س َ ] (ع  مص ) یورتمه  رفتن  ستور. (از ناظم  الاطباء) (از اقرب  الموارد).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عسمان . [ ع َ س َ ](ع  اِمص ) «خَبَب » ستور که  نوعی  از دویدن  است . (منتهی  الارب ). خبب  ستور و یورتمه ٔ ستور. (ناظم  الاطباء).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسمان . [ اِ ] (ع  مص ) فربه  کردن . (تاج  المصادر بیهقی ) (زوزنی ). فربه  کردن  چیزی . (ترجمان  علامه ٔجرجانی ).  ||  فربه  شدن .  ||  فربه گشتن  چار...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسمان . [ اَ ] (اِ)صورتی  است  از آسمان  که  فلک  باشد.  ||  نام  روز بیست وهفتم  از هر ماه  شمسی . (ناظم  الاطباء). روز بیست وپنجم  است  از ماههای  ق...