اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عجر

نویسه گردانی: ʽJR
عجر. [ ع َ ] (ع مص ) گردن تافتن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). || درگذشتن از بیم و مانند آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). به شتاب درگذشتن از بیم و مانند آن . (اقرب الموارد). || دنب برداشتن اسب در دویدن و به شتاب رفتن . || به شمشیر آهنگ کردن بر کسی . || برجستن خر. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || بازداشتن قاضی کسی را از کاری . (منتهی الارب ) (آنندراج ). حجر کردن قاضی کسی را. (اقرب الموارد). || ستیهیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ستیهیدن بر کسی در گرفتن مال وی ، وبدین معنی جز مجهول استعمال نشود. (منتهی الارب ). || سر باز گردانیدن ستور به سوی دیگر بعد ازبرنشستن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
اجر. [ اُ ج َ ] (ع اِ) ج ِ اُجرَت . (تاج العروس ).
اجر. [ اَ رِن ْ ] (ع اِ) اَجْری . ج ِ جَرو. سگ بچگان .
اجر. [ اَ ج َ ] (اِخ ) قریه ای است در راه قیروان به بونة، پس از جلولاء (بقول ابی عبید) وآن دارای دیوار و پل است و سنگلاخ است و راه آن د...
اجر. [ اَج ْ ج َ ] (اِخ )قلعه ای است در جوار قرطبه ٔ اندلس . (قاموس الاعلام ).
نیمه آجر. [ م َ/ م ِ ج ُ ] (اِ مرکب ) آجر نصفه . رجوع به نیمه شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
آجر پاره. آجر شکسته، پاره آجر (رجوع شود به آجر و پاره). (فرهنگ عامیانه) عبارتی است عامیانه که اغلب در پاسخ به واژۀ «آره» بیان می گردد (توجه شود به هم ...
خرده آجر. [ خ ُ دَ / دِ ج ُ ] (اِ مرکب ) قطعات شکسته ٔ آجر کوچکتر از چارکه . (یادداشت بخط مؤلف ).
اجر و قرب . [ اَ رُق ُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) (شاید محرف ارج و قرب ).- بی اَجر و قُرب ؛ بی ارز. بی حُرمت .
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.