عش
نویسه گردانی:
ʽŠ
عش . [ ع ُش ش ] (اِخ ) ابن لبیدبن عداء. شاعری است . (منتهی الارب ). ابن لبیدبن عدبن امیةبن عبداﷲبن رزاخ بن ربیعةبن حرام بن ضنةبن سعدبن هذیم بن أسلم بن الحاف بن قضاعة. جدّی است جاهلی ، و حریث و عاطف دو فرزند سلیم بن عش ازنسل او بشمار آیند. (از اللباب فی تهذیب الانساب ).
واژه های همانند
۴۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
نوعی آش اسپاگتی مانند ست که کرمانج ها می پزند . رشته ی آشی را با دوغ می پزند و آبکش می کنند. خورش را بعد روی رشته ی دوغ پز را با خورش تزیین می کنند....
گونه ای خوراک ایرانی از گروه آش ها که ترکیبی است از نخود، لوبیا، عدس، چغندر قرمز، پیاز داغ، سبزی آش و رشته ی آشی٠ و روی آش نیز مقداری کشک، پیاز داغ، س...
آشی ست اسپاگتی مانند که کرمانج ها می پزند. رشته ی آشی را با دوغ ترش آب پز و آبکش می کنند بعد آن را با خورش قیمه ی مخصوصی تزیین می کنند. خورش قلیه دا...
آب و آش . [ ب ُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) خوردنی های پخته .
آش و آب . [ ش ُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) آش و جز آن . آش و مانند آش .
آش بچگان . [ ب َ ] (اِ مرکب ) جندبیدستر. جندبادستر. قندزقوری . قندقیرس . (مخزن الادویه ). گندبیدستر. جندقضاعه . گندسکلابی . خایه ٔ سگ آبی . جندقندز. ...
اش وهیشت . [ اَ ش َ وَ ت َ ] (اِخ ) ۞ فارسی اوستایی کلمه ٔ اردیبهشت است که نگهبانی دومین ماه سپرده به اوست ، یکی از امشاسپندان یا مهین فر...
اش الحیار. [ ] (اِخ ) به روایتی نام جد اشک بن اشدبن ازران بن اشقان بن اش الحیاربن سیاوش بن کیکاوس (؟). (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 16).
آش جوش پره Aash e Joush Pare آشی است که در خراسان بویژه در جنوب خراسان از پختن سمبوسه در آب درست میشود.
روش تهیه
خمیر را پهن کرده و بصورت برگ(ورق) ...
آش باوردی . [ ش ِ وَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) قسمی آش منسوب به ابیورد.