اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عمار

نویسه گردانی: ʽMAR
عمار. [ ع َم ْ ما ] (اِخ ) ابن عکرمة. «ذهبی » او را عماربن عکرمة گوید، اما«ابن حجر» نویسد که نام او «عمارةبن زعکره ٔ مازنی ...» است . رجوع به عماره ٔ مازنی (ابن زعکرة...) شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۵ ثانیه
عمار تونسی . [ ع َم ْ ما رِ ن ِ ] (اِخ ) ابن حُمَیدة تونسی مالکی . وی قاری بود. او راست : اللؤلؤ المنثور فی قراءةالعشرة البدور که در سال 1316...
عمار دالانی . [ ع َم ْ ما رِ ](اِخ ) ابن ابی سلامةبن عبداﷲبن عمران بن رأس بن دالان همدانی دالانی . تابعی بود. رجوع به عمار همدانی شود.
عمار بدلیسی . [ ع َم ْ ما رِ ب ِ ] (اِخ ) از شاگردان شیخ ابوالنجیب سهروردی . رجوع به عمار یاسر بدلیسی شود.
عمار براجمی . [ ع َم ْ ما رِ ب َ ج ِ ] (اِخ ) دارمی تمیمی . از بنی مالک بن حنظلة و جاهلی بود و در شقاوت بدو مثل زنند. رجوع به عمار دارمی شود.
عمار انصاری . [ ع َم ْ ما رِ اَ ] (اِخ ) ابن أوس بن خالدبن عبیدبن امیةبن عامربن خطمه ٔ انصاری خطمی . «ذهبی » نام او را عمار و «ابن حجر» آن ...
عمار انصاری .[ ع َم ْ ما رِ اَ ] (اِخ ) ابن کعب (ابی الیسر) بن عمرو انصاری . «ابن مندة» وی را از صحابه میشمارد، ولی «ابن حجر» این قول را رد ...
عمار انصاری . [ ع َم ْ مارِ اَ ] (اِخ ) ابن معاذبن زرارةبن عمروبن غنم بن عدی بن حارث بن مرةبن ظفر انصاری ظفری ، مکنی به ابونملة. صحابی بود...
عمار نسطوری . [ ع َم ْ ما رِ ن َ ] (اِخ ) بصری . از فضلای قرن پنجم هجری در عراق . رجوع به عمار بصری (نسطوری ) شود.
عمار همدانی . [ ع َم ْ ما رِ هََ ] (اِخ ) ابن ابی سلامةبن عبداﷲبن عمران بن رأس بن دالان همدانی دالانی . تابعی بود. و او ادراکی است . وی در ...
عمار قحطانی . [ ع َم ْ ما رِ ق َ ] (اِخ ) ابن یاسربن عامر کنانی مذحجی عنسی قحطانی ، مکنی به ابوالیقظان . رجوع به عمار کنانی شود.
« قبلی ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ صفحه ۱۰ از ۱۲ ۱۱ ۱۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.