اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عمار

نویسه گردانی: ʽMAR
عمار. [ ع َم ْ ما ] (اِخ ) ابن عکرمة. «ذهبی » او را عماربن عکرمة گوید، اما«ابن حجر» نویسد که نام او «عمارةبن زعکره ٔ مازنی ...» است . رجوع به عماره ٔ مازنی (ابن زعکرة...) شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
عمار عبدی . [ ع َم ْ ما رِ ع َ ] (اِخ ) ابن معاویة دهنی عبدی کوفی . رجوع به عمار دهنی شود.
عمار ظفری . [ ع َم ْ ما رِ ظَف َ ] (اِخ ) ابن معاذبن زرارةبن عمروبن غنم بن عدی بن حارث بن مرةبن ظفر انصاری ظفری ، مکنی به ابونملة. صحابی ب...
عمار عنسی . [ ع َم ْ ما رِ ع َ ] (اِخ ) ابن یاسربن عامر کنانی مذحجی عنسی قحطانی ، مکنی به ابوالیقظان . رجوع به عمار کنانی شود.
عمار غربی . [ ع َم ْ ما رِ غ َ ] (اِخ ) راشدی مالکی ، مکنی به ابوراشد و مشهور به غربی . وی ادیب و فقیه و شاعر و عارف به علوم نقلی و عقلی در...
عمار دهنی . [ ع َم ْ ما رِ دُ ] (اِخ ) ابن معاویه ٔ دهنی بجلی ، مکنی به ابومعاویة. محدث بود. رجوع به ابومعاویة (عمار ابن ...) شود. ابن الندیم ...
عمار شرقی . [ ع َم ْ ما رِ ش َ ] (اِخ ) ابن احمد عجرود شرقی راشدی . از حکام «تمبکتو». رجوع به عمار راشدی (ابن احمد...) شود.
عمار کوفی . [ ع َم ْ ما رِ ] (اِخ ) ابن معاویه ٔ دهنی عبدی کوفی . رجوع به عمار دهنی شود.
عمار یاسر. [ ع َم ْ ما رِ س ِ ] (اِخ ) عماربن یاسربن عامربن مالک بن کنانةبن قیس بن حصین بن وذیم کنانی مذحجی عنسی قحطانی . صحابی مشهور پیغم...
عمار یاسر. [ ع َم ْ ما رِ س ِ ] (اِخ ) (شیخ ...) بدلیسی . وی از شاگردان شیخ ابوالنجیب سهروردی بود و نجم الدین کبری مدتی از او کسب فیض کرده ا...
عمار قرظی . [ ع َم ْ ما رِ ق َ رَ ] (اِخ ) ابن سعد قرظی . وی از فرزندان صحابه بود. و «ابن مندة» گوید که وی را رؤیت بود و حدیثی از او روایت ک...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ صفحه ۶ از ۱۲ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.