اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عمار

نویسه گردانی: ʽMAR
عمار. [ ع َم ْ ما ] (اِخ ) ابن عکرمة. «ذهبی » او را عماربن عکرمة گوید، اما«ابن حجر» نویسد که نام او «عمارةبن زعکره ٔ مازنی ...» است . رجوع به عماره ٔ مازنی (ابن زعکرة...) شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
عمار موصلی . [ ع َم ْ ما رِ م َ / مو ص ِ ] (اِخ ) ابن علی موصلی ، مکنی به ابوالقاسم . طبیب و کحّال نیمه ٔ دوم قرن چهارم هجری . اصل او از موصل...
عماردارمی . [ ع َم ْ ما رِ رِ ] (اِخ ) تمیمی . وی مردی جاهلی و از بنی مالک بن حنظلة و در شقاوت و نگون بختی مثل بود و سببش این بود که چون «م...
عمار خارجی . [ ع َم ْ ما رِ رِ ] (اِخ ) وی از رؤسای خوارج در ناحیه ٔ سیستان بود و گاه گاه با یاران خود بر حکام وقت خروج میکرد و مردم را آزا...
عمار خثعمی . [ ع َم ْ ما رِ خ َ ع َ ] (اِخ ) ابن عبیداﷲ خثعمی . صحابی است . و نام او را «عمارةبن عبید خثعمی » دانسته اند. رجوع به عماره ٔ خثعمی ...
عمار خثعمی . [ ع َم ْ ما رِخ َ ع َ ] (اِخ ) ابن عبید خثعمی . صحابی است . و نام اورا «عمارة» دانسته اند. رجوع به عماره ٔ خثعمی شود.
عمار خزرجی . [ ع َم ْ ما رِ خ َ رَ ] (اِخ ) ابن یحیی . جدخاندان عماری در بیهق . رجوع به عماریان بیهق شود.
عمار بکرنی . [ ع َم ْ ما رِ ؟ ] (اِخ ) ابن سعود بکرنی . وی از حکام مراکشی «تمبکتو» بود و آن شهری بوده است در سودان . حکومت او در سال 1126 هَ...
عمار تجیبی . [ ع َم ْ ما رِ ت ُ ] (اِخ ) ابن سعد تجیبی . وی تابعی بود و در فتح مصر شرکت داشت و در سال 105 هَ .ق . درگذشت . روایاتی از عمروبن ...
عمار تغلبی . [ ع َم ْ ما رِ ت َ ل َ ] (اِخ ) ابن رجاء تغلبی استرآبادی ، مکنی به ابویاسر. وی محدث بود و عمری طولانی داشت . و در سال 267 هَ .ق ....
عمار تمیمی . [ ع َم ْ ما رِ ت َ ] (اِخ ) دارمی براجمی تمیمی . جاهلی و از بنی مالک بن حنظلة بود که در شقاوت بدو مثل زنند. رجوع به عمار دارمی ...
« قبلی ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ صفحه ۹ از ۱۲ ۱۰ ۱۱ ۱۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.