عمر
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ʽMR
    
							
    
								
        عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن  ابراهیم بن عبداﷲ. ملقب  به  کمال الدین . رجوع  به  عمر عجمی  شود.
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۵۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۶ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن  منبه  سدوسی . رجوع  به  ابوالمنبه  (عمربن ...) شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن  موسی بن  جعفر الصادق  (ع ). از فرزندان  امام  هفتم  است  و برخی  نام  او رامحمد دانسته اند. (از حبیب السیر چ  خیام  ج  2 ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن  موسی بن  عبیداﷲبن  معمر. مشهور به  ابن  معمر.از فرماندهان  شجاع  قرن  اول  هجری . وی  به  کمک  ابن  اشعث  بر عبدالملک بن ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن  نبیل . رجوع  به  ابوحفص  (عمربن ...) شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عمر.[ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن  نجیم . رجوع  به  عمر مصری  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عمر. [ ع ُ م َ ](اِخ ) ابن  واصل . رجوع  به  ابویزید (عمربن ...) شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن  وردی . رجوع  به  ابن الوردی  و عمر (ابن  مظفربن ...) شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن  هارون . رجوع  به  عمر بلخی  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن  هبیرة. رجوع  به  ابن  هبیرة (ابوالمثنی ...) و عمر فزاری  (ابن  هبیرةبن ...) شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن  هرمز. رجوع  به  ابوحفص  (عمربن ...) شود.