اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عمران

نویسه گردانی: ʽMRʼN
عمران . [ ع َ ] (ع اِ)دو گوشت پاره بالای لهات آویخته . (منتهی الارب ). دو گوشت پاره که بر ملازه آویخته است . (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
عمران . [ ع ِ ] (اِخ ) ابن حُذَیفةبن الیمان . تابعی بود. از یاران مقدم مختارثقفی در کوفه بشمار می رفت . وی در سال 67 هَ .ق . به دست مصعب بن...
عمران . [ ع ِ ] (اِخ ) ابن حصین بن عبیدبن خلف بن عبدنهم بن حذیفةبن جهمةبن غاضرةبن حبشةبن کعب بن عمرو خزاعی ، مکنی به ابونُجَید. از صحابیان...
عمران . [ ع ِ ] (اِخ ) ابن حطان بن ظبیان بن لوذان بن حرث بن سدوس سدوسی یا ذهلی ، مکنی به ابوشهاب . از تابعیان بود. رجوع به عمران سدوسی ش...
عمران . [ ع ِ ] (اِخ ) ابن حُلوان بن الحاف (حافی ) بن قضاعة. نام بطنی است از قضاعة، از قحطانیة. (معجم قبائل العرب از نهایةالارب نویری ج 2...
عمران . [ ع ِ ] (اِخ ) ابن خالد. از قتله ٔحضرت حسین بن علی (ع ) بود که به دست مختار ثقفی به قتل رسید. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 2 ص ...
عمران . [ ع ِ ] (اِخ ) ابن داود قطان ، مکنی به ابوالعوام . از روات حدیث است . رجوع به ابوالعوام (عمران بن ...) شود.
عمران . [ ع ِ ] (اِخ ) ابن ربیعةبن عبس بن شحارة. بطنی است بزرگ که در یمن اقامت دارند. (معجم قبائل العرب از تاج العروس زبیدی ج 3 ص 287...
عمران . [ ع ِ ] (اِخ ) ابن زید، مکنی به ابویحیی . محدث بود. رجوع به ابویحیی (عمران بن ...) شود.
عمران . [ ع ِ ] (اِخ ) ابن شاهین سلمی . حاکم امارت شاهینی در بطیحة. رجوع به عمران سلمی (ابن شاهین ...) شود.
عمران . [ ع ِ ] (اِخ ) ابن صدقه ٔ اسرائیلی . ملقب به اوحدالدین . رجوع به عمران اسرائیلی شود.
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۹ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
Emran
۱۳۹۴/۱۰/۱۱ Iran
0
0

با سلام
این همه صفحه در مورد عمران نوشتین
ولی هیچ کدوم معنی اسم عمران (emran) رو ننوشته بود.


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.