اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عمران

نویسه گردانی: ʽMRʼN
عمران . [ ع َ ] (ع اِ)دو گوشت پاره بالای لهات آویخته . (منتهی الارب ). دو گوشت پاره که بر ملازه آویخته است . (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
عمران . [ ع ِ ] (اِخ ) ابن ضیاف بن سفیان بن أرحب ، از بکیل همدان . جدی است جاهلی و یمانی . و بطن های «ضیاف » همگی بدو منتسب می گردند. (از الا...
عمران . [ ع ِ] (اِخ ) ابن عامربن حارثة از أزد. پادشاهی است جاهلی و یمانی . وی صاحب تاج و کاهن و از تبابعه ٔ یمن بود و در زمان خود اعلم مر...
عمران . [ ع ِ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمان صنعانی ، مکنی به ابوالهذیل . محدث است . رجوع به ابوالهذیل (عمران بن ...) شود.
عمران . [ ع ِ ] (اِخ ) ابن عبدالمطلب بن هاشم بن عبدمناف ، مکنی به ابوطالب . وی عم پیغمبر (ص ) و پدر حضرت علی (ع )است . لذا حضرت امیرالمؤمنی...
عمران . [ ع ِ ] (اِخ ) ابن عثمان زبیدی شامی ، مکنی به ابوالبَرَهسَم . صاحب قرائتی شاذ است . رجوع به ابوالبرهسم و عمران زبیدی و عمران شامی...
عمران . [ ع ِ ] (اِخ ) ابن عطاف ازدی ، مکنی به ابوعطاف . از فرماندهان و شجاعان قرن دهم هجری . رجوع به عمران ازدی (ابن عطاف ...) شود.
عمران . [ع ِ ] (اِخ ) ابن عمرو مُزَیقیأبن عامر ماءالسمأبن حارثة الغِطریف بن امری ءالقیس البَطریق بن ثعلبة العَنقأبن مازن بن عسان . جدی است...
عمران . [ ع ِ ] (اِخ ) ابن عیینه ، مکنی به ابوالحسن . محدث است . رجوع به ابوالحسن (عمران بن ...) شود.
عمران . [ ع ِ ] (اِخ ) ابن فاهث بن لاوی بن یعقوب . نام پدر موسی و هارون است به روایات مسلمین . و نام او را «عمران بن یصهربن فاهث » نیز گفت...
عمران . [ ع ِ ] (اِخ ) ابن فصیل بن عائد تمیمی ، مکنی به ابوخالد. از صحابیان بود. رجوع به عمران تمیمی شود.
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۹ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
Emran
۱۳۹۴/۱۰/۱۱ Iran
0
0

با سلام
این همه صفحه در مورد عمران نوشتین
ولی هیچ کدوم معنی اسم عمران (emran) رو ننوشته بود.


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.