عمری
نویسه گردانی:
ʽMRY
عمری . [ع ُ را ] (ع اِ) چیزی که با شخص در مدت زندگی همراه باشد. (ناظم الاطباء). آنچه برای تو، در طول مدت عمر او یا عمر تو، قرار داده شود، چنانکه گویند: أعمرته الدار العمری ؛ یعنی خانه را تا سر آمدن مدت عمرم یاعمرش ، در اختیار او گذاردم . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). اسم است از اِعمار، چنانکه گویند: أعمرته الدار عمری ؛ یعنی قرار دادم خانه را برای او که مادام العمر در آن ساکن باشد و چون بمیرد خانه دوباره به من بازگشت کند. و این امر در جاهلیت از رسوم معمول و متداول بین اعراب بوده ، اما در شریعت اسلام ، عمری عبارت است از تفویض مسکن بمدت طول زندگانی به کسی بشرط آنکه اگر تفویض کننده یا کسی که خانه بدو تفویض شده از دنیا رحلت کند، خانه به ورثه ٔ واهب خانه بازگشت کند، و این فعل صحیح است و شرط باطل میشود، و از این رو خانه تا موهوب له در قید حیات است ملک اوست و پس از مرگ او ملک ورثه ٔ او باشد. (از کشاف اصطلاحات الفنون ). || سود زندگانی . (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۴۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
عامری . [ م ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان لیراوی بخش دیلم شهرستان بوشهر. واقع در 12هزارگزی شمال دیلم و شش هزارگزی ساحل در کنار راه فرعی د...
قیس عامری . [ ق َ م ِ ] (اِخ ) مجنون : در بند عشق شاهد و هم عشق شاهدش عشقی چو قیس عامری و عروه ٔ حزام . خاقانی .رجوع به قیس بنی عامر شود.
جمله و امر دو واژه ی عربی است؛ و پارسی جایگزین، اینهاست: گزاره ی پیژی gozâreye peyži (پیژ از مانوی: peys: امر + ی)**** فانکو آدینات 09163657861
علی عامری . [ ع َ ی ِ م ِ ] (اِخ ) ابن عبیداﷲبن حرث بن رحضةبن عامربن رواحةبن حجربن معیص بن عامربن لؤی قرشی عامری . ابن عبدالبرکان گوید ...
علی عامری . [ ع َ ی ِ م ِ ] (اِخ ) ابن مجاهدبن یوسف عامری . ملقب به اقبال الدولة. دومین و آخرین تن از امرای دانیة. رجوع به علی (ابن مجاه...
علی عامری . [ ع َ ی ِ م ِ ] (اِخ ) ابن محمدبن غالب عامری . مشهور به مجدالعرب و مکنی به ابوفراس . رجوع به علی مجدالعرب شود.
منصور عامری . [ م َرِ م ِ ] (اِخ ) عبدالعزیزبن عبدالرحمن بن ابی عامر (متوفی در حدود 350 هَ . ق .) یکی از سلاطین دولت العامر در اندلس است . در س...
واضح عامری . [ ض ِ ح ِ م ِ ] (اِخ ) سرداری که در اواخر قرن چهارم هجری با گروه خویش به محمدبن مقسام از مروانیان اندلس پیوست و او را در جن...
یوسف امری . [ س ُ اَ ] (اِخ ) یکی از مشاهیر شعرای ایران است . در زمان شاهرخ میرزا و پسرش بایسنقر می زیسته و قصائد بسیار در مدح ایشان سروده ا...
یوسف عامری . [ س ُ ف ِ م ِ ] (اِخ ) کلامش سحر سامری است . رباعی زیر از اوست :در کوی خرابات چه درویش و چه شاه در راه یگانگی ، چه طاعت ، چه ...