اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عنة

نویسه گردانی: ʽN
عنة. [ ع ُن ْ ن َ ] (ع اِ) محوطه ٔ چوب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). حظیره و محوطه ٔ چوبی . (ناظم الاطباء). حظیره ای از چوب که برای شتران و اسبان سازند.(از اقرب الموارد). ج ، عُنَن ، عِنان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || گلخن دیگ . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آتشدان تنور و دیگ و جز آن . (ناظم الاطباء). آنچه دیگ را بر آن قرار دهند. (از اقرب الموارد). || رسن و ریسمان . || (اِمص ) فرمان دهی قاضی به نامردی و عنن کسی . || نامردسازی بجادویی . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). اسم مصدر است . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || عطیه ٔ خاص : أعطیته عین عنة (بفتح و کسر آخر، یعنی بصورت منصرف و غیرمنصرف )؛ عطا کردم او را خاصةً بدون یارانش . || (اِ) ساعت : رأیته عین عنة (بصورت منصرف و غیرمنصرف )؛ او را دیدم در همان ساعت ،بدون آنکه وی را طلب کرده باشم . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || أعننت بعنة لا أدری ما هی ة (بصورت منصرف )؛ پیش آمد مراچیزی که نمی شناسم آنرا. || (اِمص ) لقیته عین عنة (بصورت منصرف )؛ یعنی بعیان دیدم او را و او مرا نمی دید. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || آفتی است که در ذات پدید آید و موجب خلل درعقل میگردد، و صاحب آن دچار اختلاط عقل میشود و در نتیجه بعضی از سخنان وی به عقلاء و بعضی به مجانین مینماید. و آن برخلاف سفه است زیرا شخص سفیه شباهت به مجنون ندارد بلکه سبکی و خفتی بدو دست میدهد که یا از شادی است و یا از خشم و غضب . (از تعریفات جرجانی ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
وادی انه . [ اَ ن َ ] (اِخ ) ۞ رودی است در اسپانیا.(نخبةالدهر دمشقی ص 246). رجوع به وادی یانه شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه ها تازى (اربى) است و سپارش مى شود بجاى آنها بویژه در دانش حقوق از واژه ى جامَدیک اَژَش Jamadik azhash : (جامدیک + اژ (پهلوى: از) + ش(...
آنه‌ماری شیمل (به آلمانی: Annemarie Schimmel) (۷ آوریل ۱۹۲۲ - ۲۶ ژانویه ۲۰۰۳) اسلام‌پژوه، خاورشناس و مولوی‌شناس مشهور آلمانی است. او به‌عنوان تنها ...
این واژه ها تازى (اربى) هستند و سپارش مى شود بویژه در دانش حقوق از این واژه ها بهره برده شود پَتْکاریک (پهلوى: شکایت شده ، کسى یا چیزى که از او شکایت ...
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.