اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غرة

نویسه گردانی: ḠR
غرة. [ غ ِ رَ ] (ع مص ) وعده . نوید. (منتهی الارب ): وَغ-َرَ فلاناً غرةً؛ وعده . (اقرب الموارد). || غره ٔ آفتاب بر کسی ؛ سخت افتادن آن بر وی . (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۳۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۹ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
شهر قره‌خواجه (انگلیسی: Gaochang‎) پایتخت تابستانی مملکت قره‌خواجه در آسیای مرکزی بود. این شهر در یکی از واحه‌های کناره شمالی بیابان تکله‌مکان در استا...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
قره وانلو. [ ق َ رَ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان گرمادوز بخش کلیبر شهرستان اهر واقع در 38500 گزی شمال خاوری کلیبر و 38500 گزی شوسه ٔ اهر به کلیبر....
قره ولیلو. [ ق َ رَوَ ] (اِخ ) دهی از دهستان قلعه برزند بخش گرمی شهرستان اردبیل واقع در 8 هزارگزی جنوب خاوری گرمی و 8 هزارگزی شوسه ٔ گرمی ...
قره ولیلو. [ ق َ رَ وَ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان ارشق بخش مرکزی شهرستان خیاوواقع در 47 هزارگزی شمال خیاو و یکهزارگزی راه شوسه ٔ گرمی به ...
قره لرداغ . [ ق َ رَ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان باراندوزچای بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه واقع در 8 هزارگزی جنوب خاوری ارومیه و در مسیر شوسه ٔ ا...
قره کلیسا. [ ق َ رَ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چالدران بخش سیه چشمه ٔ شهرستان ماکو واقع در 15 هزارگزی شمال خاوری سیه چشمه و 7 هزارگزی ش...
قره کهریز. [ ق َ رَ ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان چایپاره ٔ بخش قره ضیاءالدین شهرستان خوی واقع در 11500 گزی جنوب باختری قره ضیاءالدین و 3500 گزی...
قره کهریز. [ ق َ رَ ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان قره قویون بخش حومه ٔ شهرستان ماکو واقع در 35 هزارگزی جنوب خاوری ماکو و 3500 گزی باختر راه ارا...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.