اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کد

نویسه گردانی: KD
کد. [ ک َ ] (اِ) ۞ خانه باشد و به عربی بیت خوانند. (برهان ). خانه و آن را کت نیز گویند چه در پارسی تا با دال مبدل می شود. (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ) :
کدخدایی همه غم و هوس است
کد رها کن ترا خدای بس است .

سنائی .


|| ده . (غیاث اللغات ). و رجوع به کدخدا و کدبانو و کدواده و کدیور و نظایر آن و کلمه ٔ کت شود. || تخت . (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). رجوع به کت شود. || بمعنی نخست و اول هم آمده است . (برهان ).نخست و اول . (ناظم الاطباء). اما ظاهراً همان تخت است که به اشتباه نخست خوانده شده است .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
کد. [ ک َدد ] (ع اِ) شانه ٔ سر. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). مشط الرأس . (تاج العروس ). || جواز که در وی چیزی کوبند مثل هاون و مانند آ...
کد. [ ک َدد ] (ع مص ) رنجانیدن کسی را. (منتهی الارب ). رنجانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). || خواستن از کسی کد کاری را. (منتهی الارب ). خواهش ...
کد. [ ک َ ] (اِ) کده . کت . قد. قند. کند. (یادداشت مؤلف ). کذ. کث . خانه . بیت . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کت و کلمات فوق شود. || (پیشون...
کد. [ ک َ ] (اِ) به لغت ژند و پاژند کَس باشد و عربان شخص گویند. (برهان ) ۞ .
دست رنج با تلفظ Code انگلیسی: گذر واژه،رمز،واژه عبور
درقدیم به معنی خانه. باجه و کیوسک. امروزه در کلماتی مثل کدبانو و کدخدا هنوز هم کاربرد دارد. نیز به معنای نوعی پلاژ است که اهالی دزفول ؛ در دیواره ...
کد یمین. نک. عرق جبین و کد یمین در همین لغتنامه.
کد و کاش . [ ک َ دُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) چک و چانه . مِکاس . مُماکَسَه . (یادداشت مؤلف ).
رمزینهٔ پاسخ سریع (QR_code) (به انگلیسی: Quick Response Code) یا کیوآر کد (به انگلیسی: QR code) یک رمزینه ماتریسی (یا بارکد دوبُعدی) است که می‌توان آن...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.