اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

لیص

نویسه گردانی: LYṢ
لیص . [ ل َ ] (ع مص ) خمیدن . کج شدن . (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
لیث . [ ل َ ] (اِخ ) محدث است . رجوع به سیرة عمربن عبدالعزیز ص 17، 28، 38، 40، 164، 273 و 285 شود.
لیث . [ ل َ ] (اِخ ) محدث است و از مجاهد و حماد و نافع وسالم الافطس روایت کند. رجوع به المصاحف ص 132، 134، 135، 152، 153، 160، 161، 172، 174، ...
لیث . [ ل َ ] (اِخ ) محدث است و از هشام بن عروة و یزیدبن الهاد و ابی عثمان الولیدبن ابی الولید روایت کند. و رجوع به المصاحف ص 3، 97، 154 و 1...
لیس . [ ل َ س َ ] (ع فعل ) نیست .فعلی است غیرمنصرف نافی حال . خلیل میگوید: این کلمه مرکب از لا و «ایس » باشد. و رجوع به ایس شود. مقابل ایس...
لیس . [ ل َ ی َ ] (ع اِمص ) دلیری . || بی خبری . || فروگذاشت . (منتهی الارب ).
لیس . (ع ص ، اِ) ج ِ الیس . (منتهی الارب ).
لیس . (اِ) قسمی بازی و قمار با پول . || در اصطلاح و تداول مردم قزوین ، سنگی صاف و نازک قدر بدستی که اطفال در بازی جوز، جوزها را از درون ...
لیس . (اِمص ) اسم و ریشه از لیسیدن .ترکیب ها:- کاسه لیس . کون لیس . لفت و لیس .|| (اِ) لیس پرده ۞ . رجوع به لیس پرده شود. || (پسوند) مزی...
لیس . (اِخ ) (یوم الَ ...) و یوم فس ّالناطف علی الفرس از جنگهای عصر اسلام . (مجمع الامثال میدانی ).
لیس . (اِخ ) ۞ ویلیام ناسو. مستشرق ایرلندی . کتب ذیل به سعی وی نشر یافته است : تاریخ الخلفاء سیوطی . نوادر قلیوبی . قرآن با تفسیر. کشاف ع...
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۷ ۵ ۶ ۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.