اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

لیص

نویسه گردانی: LYṢ
لیص . [ ل َ ] (ع مص ) خمیدن . کج شدن . (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
یعقوب لیث . [ ی َ ب ِ ل َ ] (اِخ ) صفاری . رجوع به یعقوب بن لیث ... شود.
پال لیس رشل .[ رُ ش ِ ] (اِخ ) ۞ بندر فرانسه واقع در کنار باب آنتیوش در پنج هزارگزی رُشل .
ربیعةبن لیث . [ رَ ع َ ت ِ ن ِ ل َ ] (اِخ ) ابن حدرجان بن عباس بن لیث ، معروف به مبرق ... که بواسطه ٔ شعری بدین نام معروف شده است . وی از ...
لیث المرادی . [ ل َ ثُل ْ م ُ ] (اِخ ) رجوع به ابویحیی لیث المرادی شود. (فهرست ابن الندیم ).
لو و لیس زدن . [ ل َ / لُو وُ زَ دَ ] (مص مرکب ) ظاهراً به معنی لب چش کردن و اندک خوردن است . (آنندراج ). رجوع به لب و لیسه شود : کسی کز ...
لفت و لیس کردن . [ ل ِ ت ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کاسه لیسی کردن . به بازمانده ٔهر چیز راضی شدن و خوردن . || سرکیسه کردن و از چیزها که در اختی...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ صفحه ۷ از ۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.